ناقوسیلغتنامه دهخداناقوسی . (اِ) نام نوائی است از موسیقی . (انجمن آرا) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نام لحن بیست و ششم است از سی لحن باربد. (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). و آن را از صدای ناقوس ترسایان اقتباس کرده اند و آن را صوت ناقوس گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). در فهرس
ناقوسیفرهنگ فارسی عمیداز الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴: ۱۷۹).
جام ناقوسیbell jar/bell-jar, bell-jar apparatusواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سرپوش شیشهای سنگین و گنبدیشکل که در آزمایشهای علمی از آن بهعنوان محفظة خلأ استفاده میشود
ناقوسلغتنامه دهخداناقوس . (ع اِ) چوب ترسایان که به وقت نماز خویش زنند و آن دو چوب است یکی ناقوس که دراز باشد و دیگری وبیل که کوتاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تخته ٔ آهنی یا چوبی که نصاری وقت نماز خود آن را نوازند. (فرهنگ نظام ). قطعه ٔ درازی از آهن یا چوب که به هنگام نماز زنند. (از المنج
ناقوسلغتنامه دهخداناقوس . (اِ) بتکده . (فرهنگ نظام ). رجوع به ناووس و نااوس شود. || (اصطلاح موسیقی ) در موسیقی ، نام یک آواز از دستگاه سه گاه . (فرهنگ نظام ). رجوع به ناقوسی شود. || (اصطلاح تصوف ) در اصطلاح متصوفه ، عبارت از انتباه است که به سوی توبت و انابت و عبادت خواند و نیز جذبه که از حق ت
جام ناقوسیbell jar/bell-jar, bell-jar apparatusواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سرپوش شیشهای سنگین و گنبدیشکل که در آزمایشهای علمی از آن بهعنوان محفظة خلأ استفاده میشود
اورنگیفرهنگ فارسی عمیداز الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴: ۱۷۹).
اورنگیلغتنامه دهخدااورنگی . [ اَ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به اورنگ . || (اِ) نام پرده ای است از موسیقی . (آنندراج ) (برهان )(انجمن آرا) (مؤید الفضلا). نام لحن سیم از سی لحن باربد. (آنندراج ) (برهان ) (مؤید الفضلا) : چو ناقوسی و اورنگی زدی سازشدی اورنگ چون ناقوسش آو
ناقوسلغتنامه دهخداناقوس . (اِ) بتکده . (فرهنگ نظام ). رجوع به ناووس و نااوس شود. || (اصطلاح موسیقی ) در موسیقی ، نام یک آواز از دستگاه سه گاه . (فرهنگ نظام ). رجوع به ناقوسی شود. || (اصطلاح تصوف ) در اصطلاح متصوفه ، عبارت از انتباه است که به سوی توبت و انابت و عبادت خواند و نیز جذبه که از حق ت
صفیر زدنلغتنامه دهخداصفیر زدن . [ ص َ زَ دَ ] (مص مرکب ) شخولیدن . سوت زدن . سوت کشیدن . مکاء : چون صفیری بزند کبک دری در هزمان بزند لقلق بر کنگره بر ناقوسی . منوچهری .اسبی که صفیرش نزنی می نخورد آب نه مرد کم از اسب و نه می کمتر از
سی لحنلغتنامه دهخداسی لحن . [ ل َ ] (اِخ ) سرودی چند است که باربد ساخته بود و از برای خسروپرویزمینواخت و نام آنها به ترتیب حروف ابجد بدین تفصیل است : 1- آرایش خورشید و آنرا آرایش جهان هم گفته اند.2- آئین جمشید. <span class="hl"
جام ناقوسیbell jar/bell-jar, bell-jar apparatusواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سرپوش شیشهای سنگین و گنبدیشکل که در آزمایشهای علمی از آن بهعنوان محفظة خلأ استفاده میشود