نامردمیلغتنامه دهخدانامردمی . [ م َ دُ ] (حامص مرکب )فرومایگی . پستی . نامردی . دنائت . ناکسی . نااهلی . بی مروتی . دون و پست فطرت و بدسرشت بودن . آئین مردی و مردمی نداشتن و ندانستن . عمل و صفت نامردم : ترا فضیلت بر خویشتن توانم دیدولیک فضلت نامردمی و بی خطری است
نامردمیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پستفطرتی، پستی، دنائت، فرومایگی، ناکسی ۲. بیرحمی، ددمنشی، دیوخویی ۳. ناتوانی
نامردملغتنامه دهخدانامردم . [ م َ دُ ] (ص مرکب ) فرومایه . نااهل . مرادف ناکس . (آنندراج ). ناکس . (غیاث اللغات ). بی غیرت . ناکس . بی قدر. فرومایه . دون . پست فطرت . بدسرشت . (از ناظم الاطباء). بی مروت . نامرد. آنکه آئین مردی و مردمی نداند : گرچه نامردم است آن ناکس
دنائتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پستفطرتی، پستی، دونی، رذالت، فرومایگی، ناکسی، نامردمی، نانجیبی ۲. خست، لئامت
مکروهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی خواسته، نامردمی، مخالف سلیقه، دافع، نفرتانگیز، بدمزه، ناگوار
بیادبیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیانضباطی، بیتربیتی، بیفرهنگی، نافرهیختگی ۲. پررویی، جسارت، دریدگی، گستاخی، وقاحت ۳. نااهلی، ناخلفی ۴. نامردمی ≠ فرهیختگی، آدابدانی
سگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. نامردمی ۲. درندگی، ددخویی، هاری، درندهخویی ۳. پرخاشگری ۴. مربوط به سگ ۵. درخور سگ ۶. بسیار بد، ناگوار