نامداریلغتنامه دهخدانامداری . (حامص مرکب ) آوازه . شهرت .(ناظم الاطباء). صیت . نام آوری . نامبرداری . ناموری . نامدار بودن . صاحب جاهی . والامقامی . سروری : در این بند و زندان به کار و به دانش بیلفغد باید همی نامداری . ناصرخسرو.بی نام