ناهشیواریلغتنامه دهخداناهشیواری . [ هَُ شی ] (حامص مرکب ) ناهشیاری . ناهوشیاری . رجوع به ناهوشیاری شود.
ناهشیاریلغتنامه دهخداناهشیاری . [ هَُ ش ْ ] (حامص مرکب ) ناهوشیاری . رجوع به ناهوشیاری شود. || غفلت . بی خبری . || بی خویشتنی . بی خودی .
بهتstuporواژههای مصوب فرهنگستانحالتی در مرز هوشیاری و ناهوشیاری همراه با عدم فعالیت روانی آشکار و کاهش توانایی در پاسخ دادن به تحریک
ناهوشمندیلغتنامه دهخداناهوشمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) ناهوشیاری . بی هوشی . بی عقلی . بی فراستی . ابلهی . کانائی . کودنی . بلاهت . ناهوشمند بودن . مقابل هوشمندی . رجوع به ناهوشمند و هوشمندی شود.