ناویدنلغتنامه دهخداناویدن . [ دَ ] (مص ) (از: ناو + یدن ، پسوند مصدری ) لغةً: مانند «ناو» به چپ و راست متمایل شدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تلوتلو خوردن چون شاخ درخت از نسیم . (فرهنگ خطی ). مید. مور. تمور. (از منتهی الارب ). ایستاده در یکجا به راست و چپ جنبیدن وحرکت کردن ، چنانکه ناو و کش
ناویدنفرهنگ فارسی عمید۱. خم شدن.۲. مانده شدن؛ خسته شدن.۳. رفتار از روی ناز؛ خرامیدن.۴. به چپوراست حرکت کردن: ◻︎ چو مست هر طرفی میافتیّ و میناوی / که شب گذشت، کنون نوبت دعاست مخسب (مولوی: لغتنامه: ناویدن).
ناویدنفرهنگ فارسی معین(دَ) (مص ل .) 1 - میان تهی کردن . 2 - خرامیدن . 3 - خمیدن ، خم شدن . 4 - چرت زدن .
ناویدنnavigateواژههای مصوب فرهنگستانگشتن در جهانْوب با دنبال کردن مسیرهای اَبَرمتنی از سندی به سند دیگر در رایانههای مختلف
ناویدانلغتنامه دهخداناویدان . (اِ مرکب ) ناودان . (از انجمن آرا). رجوع به ناودان شود : روز و شب گاه و بیگه این باران غافل از راه آب ناویدان .سنائی (از انجمن آرا).
ناودانلغتنامه دهخداناودان . (اِ مرکب ) (از: ناو + دان ، پسوند ظرف ) گنابادی : نودون ، کردی : نوین ، نوینا (راه آب سنگی )، ناو (ناودان ، راه آب )، و نیز کردی : نودان (مجرای آب )، جائی که در آن ناو (ممرّ سفالین آب )،گذارند، مجازاً ممرّ آب (اطلاق محل به حال )، ممرّ خروج آب پشت بام که از سفال یا آه