ناچیزیلغتنامه دهخداناچیزی . (حامص مرکب ) خردی . کوچکی . || بی قدری . بی مقداری . (ناظم الاطباء). || فقر. ناداری . بینوائی . بی چیزی . || نابودی . نیستی . (ناظم الاطباء). هلاک .
ناچیزیدیکشنری فارسی به انگلیسیfaintness, indifference, insensibility, insignificance, insignificancy, littleness, meagerness, pettiness, poverty, slightness, slimness, smallness
نیازیلغتنامه دهخدانیازی . (اِخ ) از مردم بدخشان و از شاعران قرن دهم و یازدهم است . او راست :از گرمی آفتاب محشر چه غم است گر جام بود به سایه ٔ دولت تو.(از صبح گلشن ص 571). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
نیازیلغتنامه دهخدانیازی . (اِخ ) دهی است از دهستان پس کوه بخش کلات شهرستان دره گز. در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی در 94 هزارگزی جنوب شرقی کبودگنبد واقع است . آبش از قنات و محصولش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl"
نیازیلغتنامه دهخدانیازی . (اِخ ) شمس الدین استرابادی (ملا...) مؤلف صبح گلشن این بیت را از او ضبط کرده است :یک نان به دو روز اگر شود حاصل مردوز کوزه شکسته ای دمی آبی سردمأمور کم از خودی چرا باید بودیا خدمت چون خودی چرا باید کرد. (از صبح گلشن ص <span class