لغتنامه دهخدا
نبذ. [ ن َ ] (ع مص ) پیمان شکستن . نقض عهد. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از ناظم الاطباء). || اهمال کردن در کاری . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از ناظم الاطباء). || نبیذ کردن . (المصادر زوزنی ). بگنی ساختن . (از منتهی الارب ). آب ریختن بر خرما و انگور تا نبیذ شود. (از معج