نثرهلغتنامه دهخدانثره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِخ )نثرة. رجوع به نثرة شود : و نثر او از نثره ٔ آسمان حکایت کردی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 255).
نثرهفرهنگ فارسی معین(نَ رِ) [ ع . نثرة ] (اِ.) نام دو ستارة آلفا و اِتا از صورت فلکی خرچنگ و منزل هشتم از منازل ماه .
نترةلغتنامه دهخدانترة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) زخم نیزه ٔ درگذرنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طعنه ٔنافذه . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || غضب و تهور. (از معجم متن اللغة). || واحد نتر. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). رجوع به نتر شود. || سخنی که بیازارد و دل را بسوزاند و سوراخ کند.
نثرةلغتنامه دهخدانثرة. [ ن َ رَ ] (اِخ ) نام دو ستاره ٔ نزدیک یکدیگر از منازل ماه ، ومیان آنها فرق یک وجب و در آن اندکی سپیدی مانان به ابرپاره ، و آن بینی اسد است . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ابوریحان بیرونی در شرح منازل قمر آرد: و نام هشتم منزل نثره ، ای بینی شیر و جای خلمش ، دو کوکب است
نثرةلغتنامه دهخدانثرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) بن بینی ، یا اندرون بینی و آنچه متصل آن باشد، یا گشادگی میان دو بروت مردم و شیر، محاذی وتره ٔبینی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بینی شیر، و جای خلمش . (از التفهیم ). فرجه ٔ میان شاربین ، و بر طرف انف [ = پره ٔ بینی ] نیز اطلاق شود، و بینی هم گفته شده
طرفهفرهنگ فارسی عمیدمنزل نهم از منازل قمر پس از نثره: ◻︎ نثره به نثار گوهرافشان / طرفه ز طرف دگر زرافشان (نظامی۳: ۴۶۱).
جوزافرهنگ فارسی معین(جُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دو پیکر، نام یکی از صورت های فلکی جنوب شرقی .2 - نام سومین برج از منطقة البروج که خورشید در حرکت ظاهری خود در خردادماه در این صورت فلکی دیده می شود. 3 - نام هشتمین منزلِ ماه که عرب آن را نثره گوید.
نثرةلغتنامه دهخدانثرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) بن بینی ، یا اندرون بینی و آنچه متصل آن باشد، یا گشادگی میان دو بروت مردم و شیر، محاذی وتره ٔبینی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بینی شیر، و جای خلمش . (از التفهیم ). فرجه ٔ میان شاربین ، و بر طرف انف [ = پره ٔ بینی ] نیز اطلاق شود، و بینی هم گفته شده
طرفةلغتنامه دهخداطرفة. [ طَ ف َ ] (اِخ ) ستاره ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دو کوکب خرد است ، یکی از صورت اسد است و ماه برابر آن رسد و جنوبی او را بپوشاند و عرب گویند که این طرف اسد است که ایشان را از کواکب پنجگانه ٔ اسد خوانند و آن منزل نهم است از منازل قمر و رقیب آن سعدبلع است . (جها
حنثرهلغتنامه دهخداحنثره . [ ح َ ث َ رَ ] (ع اِمص )تنگی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ضیق . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به حنتره شود.