نحیللغتنامه دهخدانحیل . [ ن َ ] (ع ص ) نزار از بیماری یااز سفر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، نَحْلی ̍.
نظریة نئلNéel theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای دربارة مواد پادفِرّومغناطیسی که در آنها شبکة بلوری متشکل از دو یا چند زیرشبکة درهمفرورفته است و هر اتم در یک زیرشبکه فقط از میدانهای اتمهای مجاور در زیرشبکهای دیگر متأثر میشود
تعمیر سوراخ مَنجیدnail hole repairواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تعمیر سوراخهای تایر، در مواردی که قطر سوراخ ایجادشده در تایر باری تا 9/5 میلیمتر و در تایر سواری تا 6 میلیمتر باشد و سوراخ تا شانه دستکم 2/5 سانتیمتر فاصله داشته باشد
زخمهای ناخنیfinger nail pizzicatoواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اجرای زخمهای که در آن از ناخن استفاده میشود
نعللغتنامه دهخدانعل . [ ن َ ] (ع اِ) پساهنگ و بشک و آهنی که برکف سم ستور میخ کنند تا سوده نگردد. (ناظم الاطباء).آنچه بدان سم ستور را از سودگی نگاه دارند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء) : ز آواز گردان بتوفید کوه زمین شد ز نعل ستوران ستوه .
نهللغتنامه دهخدانهل . [ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از مبارزان تورانی . (از برهان ) (از انجمن آرا) (از رشیدی ).
صبرهلغتنامه دهخداصبره . [ ص َ رَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک قیروان و آن را منصوریه نامند و بنای آن بدست منادبن بُلُکّین است که منصوربن یوسف بن زیری بن مناد نامیده شده و نام یوسف بلکین صنهاجی است و این منصور پدر بادیس و بادیس پدر معز است که پادشاهان این ناحیت بودند و منصور به سال <span class="hl"