ندامتلغتنامه دهخداندامت . [ ن َ م َ ] (ع اِمص ) پشیمانی . افسوس . تأسف . (ناظم الاطباء). ندم . (المنجد). ندامة. رجوع به ندم و ندامة شود : جز ندامت به قیامت نبود رهبر توتات میخواره رفیق است و رباخواره ندیم . ناصرخسرو.تا ز تو بازماند
ندامتفرهنگ فارسی عمیدپشیمان شدن؛ پشیمانی؛ اندوه و افسوس.⟨ ندامت خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] پشیمان شدن و افسوس خوردن.⟨ ندامت کشیدن: (مصدر لازم) [قدیمی] پشیمانی کشیدن؛ پشیمانی بردن.
ندامتدیکشنری فارسی به انگلیسیcompunction, contriteness, contrition, penitence, regret, remorse, repentance, rue
اشک ندامتلغتنامه دهخدااشک ندامت . [ اَ ک ِ ن َ م َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک پشیمانی : امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت . حافظ.صد رهم اشک ندامت اگر از سر گذردعرق شرم کجا ره به جبین خواهد برد. <
ندامتگاهفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) محلی که مجرمین در آنجا احساس ندامت و پشیمانی کنند، زندان .
اشک ندامتلغتنامه دهخدااشک ندامت . [ اَ ک ِ ن َ م َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک پشیمانی : امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت . حافظ.صد رهم اشک ندامت اگر از سر گذردعرق شرم کجا ره به جبین خواهد برد. <
اشک ندامتلغتنامه دهخدااشک ندامت . [ اَ ک ِ ن َ م َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک پشیمانی : امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت . حافظ.صد رهم اشک ندامت اگر از سر گذردعرق شرم کجا ره به جبین خواهد برد. <