نرگسیلغتنامه دهخدانرگسی . [ ن َ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ایذه ٔ بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز با 65 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
نرگسیلغتنامه دهخدانرگسی . [ ن َ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
نرگسیلغتنامه دهخدانرگسی . [ ن َ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هندیجان بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز با 65 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
نرگسیلغتنامه دهخدانرگسی . [ ن َ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایوان بخش گیلان شهرستان شاه آباد، در 6 هزارگزی شمال غربی جوی زر و 2 هزارگزی جنوب راه شاه آباد به ایلام ، در دشت سردسیری واقع است و 750</
نرگسیلغتنامه دهخدانرگسی . [ ن َ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تل بزان بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز، در 15هزارگزی جنوب شرقی مسجدسلیمان و 3هزارگزی مشرق راه مسجدسلیمان ، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و <span class="hl" di
نرسیلغتنامه دهخدانرسی . [ ن َ ] (ص ) واصل به حق . (برهان قاطع) (آنندراج ). این معنی مجعول و ظاهراً برساخته ٔفرقه ٔ آذرکیوان است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
نرسیلغتنامه دهخدانرسی . [ ن َ ] (اِخ ) در اوستا: نَئی ریوسَن (گ َ)هه ، پارسی میانه : نرساه ، فرشته و ایزدی است نظیر جبرئیل حامل وحی ، و او پیک اهورمزداست . در پهلوی : «نئی ریوسنگ » . همین کلمه است که در فارسی تبدیل به نرسی شده است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || نام پسر گودرز است و او ا
نرسیفرهنگ نامها(تلفظ: narsi) (اوستایی) این نام شاید ' جلوه مرد ' یا ' جلوهی مردمان ' باشد ؛ (در اعلام) نام یکی از شاهان اشکانی ، نام پسر بهرام بهرامیان ، نام برادر بهرام گور و نیز نام برادر پیروز یکم ساسانی است ؛ ]در اوستا و پارسی میانه فرشته و ایزدی است نظیر جبرئیل حامل وحی و او پیک اهورا مزدا است[.
نرگسینلغتنامه دهخدانرگسین . [ ن َ گ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نرگس . چون نرگس . به شکل نرگس : پیش در تو هر شب خاقانی از هوایت دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده . خاقانی .رجوع به آنندراج شود.
نرگسیانAmaryllidaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از مارچوبهسانان که دارای پیاز یا غده یا زمینساقهاند و اغلب گلآذین گرزنچتری دارند
نرگسی تاچگرلغتنامه دهخدانرگسی تاچگر. [ ن َ گ ِ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرغا از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز با 50 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
نرگسی زدنلغتنامه دهخدانرگسی زدن . [ ن َ گ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) چشمک زدن . (غیاث اللغات ) (از چراغ هدایت ) (آنندراج ). رجوع به نرگسی شود.
نیم خفتلغتنامه دهخدانیم خفت . [ خ ُ ] (ن مف مرکب ) نیم خفته . خمارآلود : گلی بود در بوستان ناشکفت همان نرگسی در چمن نیم خفت .نظامی .
آهیلغتنامه دهخداآهی . (اِخ ) تخلص شاعری از مردم ترشیز. || آهی جغتائی . تخلص شاعری مدّاح غریب میرزا پسر سلطان حسین بایقرا. و تخلص او در ابتدا نرگسی بوده ، و در 927 هَ .ق . وفات کرده است .
آماریلیسفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) گیاه پیازداری از تیرة نرگسی ها جزو تک لپه ای های رنگین جام و رنگین کاسه با گل های درشت و زیبا با بوی خوش آیند و مطبوع که به عنوان زینت در باغچه ها کاشته می شود.
نرگسی تاچگرلغتنامه دهخدانرگسی تاچگر. [ ن َ گ ِ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرغا از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز با 50 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
نرگسی زدنلغتنامه دهخدانرگسی زدن . [ ن َ گ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) چشمک زدن . (غیاث اللغات ) (از چراغ هدایت ) (آنندراج ). رجوع به نرگسی شود.
نرگسی مرغالغتنامه دهخدانرگسی مرغا. [ ن َ گ ِ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرغا از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز با 65 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
نرگسی هالغتنامه دهخدانرگسی ها. [ ن َ گ ِ] (اِ مرکب ) تیره ای است میان سوسنی ها و زنبقی ها، زیرا کاسه و جام و پرچم آنها مانند سوسنی هاست ولی تخمدان زیرین آنها مانند زنبقی هاست . جنس های آن بسیار زیاد است و همه زینتی هستند مانند: نرگس ، اماریلیس ، آگاو ، ایگنام ، موز . (از گیاه شناسی گل گلاب ص <spa
نرگسینلغتنامه دهخدانرگسین . [ ن َ گ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نرگس . چون نرگس . به شکل نرگس : پیش در تو هر شب خاقانی از هوایت دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده . خاقانی .رجوع به آنندراج شود.
گودنرگسیلغتنامه دهخداگودنرگسی . [ گُو ن َ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 40 هزارگزی شمال باختری ملک و 20 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو باغ ملک به هفت گل واقع شده و سکنه ٔ آن <span cl
گل نرگسیلغتنامه دهخداگل نرگسی . [ گ ُ ن َ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز واقع در 30هزارگزی شمال خاوری ایذه . هوای آن معتدل و دارای 95 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت