نزاهتلغتنامه دهخدانزاهت . [ ن َ هََ ] (ع مص ) دور شدن از بدی و پاکی از عیب . (از غیاث اللغات ). نزاهة. نزاهیة. رجوع به نزاهة شود. || (اِمص ) پاکیزگی . طهارت . بی گناهی : دمنه دانست که اگر این سخن با شتر به ظاهر کند در حال ... نزاهت جانب خویش معلوم گرداند. (کلیله و دمنه
نزهتلغتنامه دهخدانزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (...افندی ) از متأخران شعرای عثمانی و از رجال دولت آن سامان است . وی به سال 1304 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ج 6 ص 4574).
نزهتلغتنامه دهخدانزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (خواجه ...) نوراﷲ کشمیری . از پارسی گویان هند و از شاگردان میرزا عبدالغنی کشمیری است . به سال 1140 هَ . ق . درگذشت . او راست :دویدم تا به تحصیل کمال از دوربینی هاچو پروین صاحب خرمن شدم از خوشه چینی ها. <p
نزهتلغتنامه دهخدانزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (مولوی ...) برهان الدین بن سرفراز علی لکهنوئی . از پارسی گویان هند است . او راست :به مقصد کی رسی زاهد به زهد خشک حیرانم نمی یابد گهر غواص تا باشد به ساحل ها.(از قاموس الاعلام ج 6 ص <span class="hl" dir="l
نزهتلغتنامه دهخدانزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (میرزا...) نعیم دامغانی . این بیت را مؤلف تذکره ٔ روز روشن به نام او ثبت کرده است :صباجائی که بردارد نقاب از روی زیبایش پر پروانه دست شمع گردد در تماشایش .رجوع به تذکره ٔ روز روشن ص 815 شود.
نزهتلغتنامه دهخدانزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) محمدعظیم دامغانی . از شاعران قرن دوازدهم است . وی به سال 1137 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ج 6 ص 4574) (از تذکره ٔ نصرآبادی ص <span class="hl
مطهرةلغتنامه دهخدامطهرة. [ م َ هََ رَ ] (ع اِ) سبب طهارت ، و منه الحدیث : السواک مطهرة للفم مرضات للرب ؛ یعنی مسواک سبب پاکی و نزاهت دهان و خشنودی خداوندجهان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
گازرگاهلغتنامه دهخداگازرگاه .[ زُ ] (اِخ ) نام مقامی است در هرات که خواجه عبداﷲانصاری در آنجا مدفون است . (برهان ) (آنندراج ). محل دفن خواجه غیاث الدین محمود : و صفاء آن منزل نزاهت زیاده از آن است که بیان بنان پیرامن تفصیل آن تواند گشت . (حبیب السیر چ خیام ج <span class="
جابرلغتنامه دهخداجابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ یمامی ، کذاب است . در بخارا بعد از سنه ٔ دویست هجری از طریق حسن بصری روایت میکرده و خالدبن احمد امیر آن دیار او را تبعید کرده است . از حسن روایت کرده است که گفت وقتی که متولد شدم مرا نزد رسول خدا(ص ) بردند. آن حضرت در حق من دعا فرمود و گفت :خدای
سجیتلغتنامه دهخداسجیت . [ س َ جی ی َ ] (از ع ، اِ) سجیة. خوی : و سلطان در قبول پیغام او و اکرام رسول و تحقیق مأمول ، آثار اریحیت طبع و انوار کرم سجیت و طهارت محتد و نزاهت عنصر کریم خویش ظاهر گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 229).با شرف
باغاتلغتنامه دهخداباغات . (اِ) ج ِ باغ . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) : [ قزوین ] باغستان بسیار داشت بی دیوار و خار و هیچ مانعی از دخول در باغات نبود. (سفرنامه ٔ ناصرخسروچ دبیرسیاقی ص 4). از این شطالعرب دو جوی عظیم بر گرفته اند... و از