نزیهلغتنامه دهخدانزیه . [ ن َ ] (ع ص ) نَزِه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جای زیبا و دارای رنگهای نیکو. جای پاک و پاکیزه و دور از کشت و آبهای راکد و از کثافات و مگسهای حوالی شهر و دهات و از آب خیز دریا و فساد و بدی هوا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکان نزیه ؛ مکان نَزِه . (منتهی الا
تهوع صبحگاهیmorning sickness, nausea gravidarumواژههای مصوب فرهنگستاناحساس تهوع و استفراغ در هنگام برخاستن از خواب، بهویژه در ماههای اول بارداری
نزیهةلغتنامه دهخدانزیهة. [ ن َ هََ ] (ع ص ) تأنیث نَزیه . (منتهی الارب ). رجوع به نَزیه شود. || ارض نزیهة؛ ارض نَزهة. (از اقرب الموارد). رجوع به نَزهة شود.
نزيهدیکشنری عربی به فارسیبيطرف , بيغرض , راست بين , عادل , منصفانه , سرزنش نکردني , ملا مت نکردني , بي گناه
نزیهةلغتنامه دهخدانزیهة. [ ن َ هََ ] (ع ص ) تأنیث نَزیه . (منتهی الارب ). رجوع به نَزیه شود. || ارض نزیهة؛ ارض نَزهة. (از اقرب الموارد). رجوع به نَزهة شود.
آب تنزیهلغتنامه دهخداآب تنزیه . [ ب ِ ت َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیش یهود آبی است آمیخته بخاکستر گاو سوخته [ گاوی سرخ که بنی اسرائیل بکشتن وسوختن آن مأمور شدند ] و چوب سرو و زوفا و ارغوان و آن را بر تن کسی که مس میت کرده ریزند، و آن کس که پس از مس میت این آب بر او نریزند از ملت اسرائیل طرد شد
تنزیهلغتنامه دهخداتنزیه . [ ت َ ] (ع مص ) دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). دور گردانیدن . (زوزنی ). دور داشتن خود را از زشتی و بدی و پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دور کردن و پاک کردن از چیزهای زشت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاکی و طهارت و تقدیس و پارسایی و پاک
تنزیهفرهنگ فارسی عمید۱. کسی را از عیب و آلایش دور کردن.۲. پاک و بیآلایش دانستن.۳. دور داشتن خود از عیب و آلایش و بدی.