نسخه گرفتنلغتنامه دهخدانسخه گرفتن . [ ن ُ خ َ / خ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) نسخه برداشتن . استنساخ کردن . رونویس کردن . یادداشت برداشتن . || دستورالعمل دوا و مداوا از طبیب گرفتن .
نسخهلغتنامه دهخدانسخه . [ ن ُ خ َ / خ ِ ] (از ع ، اِ) کتاب . (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) : نسخه ٔ رخ همه عُجْم و نقطه است از خط اشک زو معمای غم من به فکر بگشایید. خاقانی .در محبت همه لخت دل شق می ش
نسخةلغتنامه دهخدانسخة. [ ن ُ خ َ ] (ع اِ) کتابی که از آن نقل کنند. (منتهی الارب ). کتابی که از وی نقل کنند واز روی آن نویسند. (ناظم الاطباء). کتاب منقول . (معجم متن اللغة). ج ، نُسَخ . رجوع به نسخت و نسخه شود.
نسخیةلغتنامه دهخدانسخیة. [ ن ُ س َ خی ی َ ] (ع ص ) بلدة نسخیة؛ شهر دور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
نسیخةلغتنامه دهخدانسیخة. [ ن َ خ َ ] (ع ص ) بلدة نسیخة؛ شهر دور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نسخیة. بعیده . (المنجد) (اقرب الموارد).
انتساخلغتنامه دهخداانتساخ . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نوشتن و نسخه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نسخه گرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). نسخت گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). نسخه برداشتن . نوشتن از روی متنی . (فرهنگ فارسی معین ). نقل کردن از کتابی حرف بحرف .(ا
منتسخلغتنامه دهخدامنتسخ . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ) نسخه گرفته شده . (غیاث ) (آنندراج ). نوشته شده و نقل کرده شده . (ناظم الاطباء) : در هر شخص انسانی از نسخه ٔ وجود آدم و حوا نسخه ٔ دیگر منتسخ شد به وجود ازدواج روح جزوی و نفس جزوی . (مصباح الهدایه چ همایی ص <span class="hl
قرآنلغتنامه دهخداقرآن . [ ق ُرْ ] (اِخ ) نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر حضرت محمدبن عبداﷲ (ص ) پیامبر اسلام نازل گردید. و در لفظ قرآن اختلاف است . برخی گوینداسم علم غیرمشتق است و مخصوص است به کلام خدا و همزه جزء حروف اصلی آن نیست ، ابن کثیر چنین خوانده و از شافعی نیز چنین روایت شده است . برخی
نسخهلغتنامه دهخدانسخه . [ ن ُ خ َ / خ ِ ] (از ع ، اِ) کتاب . (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) : نسخه ٔ رخ همه عُجْم و نقطه است از خط اشک زو معمای غم من به فکر بگشایید. خاقانی .در محبت همه لخت دل شق می ش
نسخهفرهنگ فارسی عمید۱. (پزشکی) صورتی از دارو که پزشک برای بیمار مینویسد تا از داروخانه بگیرد.۲. نوشتهای که از روی نوشتۀ دیگر تهیه شود.۳. نوشته.
نسخهدیکشنری فارسی به انگلیسیcarbon, copy, counterpart, draft, image, likeness, prescription, replication, reproduction, semblance, text, transcript, version
نسخهفرهنگ فارسی معین(نُ خِ) [ ع . نسخة ] (اِ.) 1 - نوشته ای که از روی نوشتة دیگر تهیه کنند. 2 - کاغذ حاوی دستورات پزشک . 3 - رونوشت . 4 - واحدی برای شمارش کتاب و رساله . ج . نُسَخ .
نسخهلغتنامه دهخدانسخه . [ ن ُ خ َ / خ ِ ] (از ع ، اِ) کتاب . (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) : نسخه ٔ رخ همه عُجْم و نقطه است از خط اشک زو معمای غم من به فکر بگشایید. خاقانی .در محبت همه لخت دل شق می ش
نسخهفرهنگ فارسی عمید۱. (پزشکی) صورتی از دارو که پزشک برای بیمار مینویسد تا از داروخانه بگیرد.۲. نوشتهای که از روی نوشتۀ دیگر تهیه شود.۳. نوشته.
داروی بانسخهprescription-only medicine, POMواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که فقط با ارائة نسخة پزشک به بیمار تحویل داده میشود
داروی بینسخهover-the-counter drug, OTCواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که بدون نیاز به نسخة پزشک نیز به بیمار تحویل داده میشود