نشرلغتنامه دهخدانشر. [ ن َ ] (ع اِ) پراکندگی . گستردگی . انتشار. (ناظم الاطباء) || مجازاً، زندگی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). || بوی خوش . (غیاث اللغات ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ریح طیبةیا هر بوئی . (از اقرب الموارد) (المنجد). هر بوئی ، یا بوی دهان زن یا بوی بغل بعد از
نشرلغتنامه دهخدانشر. [ ن َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، در 40 هزارگزی جنوب شرقی همدان ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 773 تن سکنه دارد آبش از چشمه و قنات ، محصولش حبوبات و لبنیا
نشرلغتنامه دهخدانشر. [ ن ُ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ نشور. رجوع به نشور شود. || (مص )بیرون آمدن مذی مردم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة). خروج آب ذوق از انسان هنگام عشقبازی .
نشرلغتنامه دهخدانشر. [ن َ ش َ ] (ع ص ، اِ) پراگنده و پراگندگان . واحد و جمعیکسان آمده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ).گروه پراگنده که سرور ندارند. (منتهی الارب ). گروه پراکنده که سرور و رئیسی ندارند تا آنها را جمع کند. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء). نَشر.(ناظم الاطب
ژنسیرلغتنامه دهخداژنسیر. [ ژُ ی ِ ] (اِخ ) رسینیل دوژنسیر. نام ترانه سازی از اهالی فرانسه . مولد پاریس بسال 1839 و وفات بسال 1903 م .
نسرلغتنامه دهخدانسر. [ ن َ ] (اِخ ) نام دوستاره است در فلک موسوم به نسر طایر و نسر واقع. (برهان قاطع) (از منتهی الارب ). در ستاره های ثوابت رصدشده ٔ آسمان دو ستاره است که نسر نامیده شده ، نسر طایرو نسر واقع. (فرهنگ نظام ). که [ آن دو ستاره را ] به فارسی دو شاهین گویند. (ناظم الاطباء) <span c
نسرلغتنامه دهخدانسر. [ ن َ س َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه است ، در 57هزارگزی جنوب شرقی کدکن در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 2108 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار و رودخانه ، محصولش غلات و
نشریهلغتنامه دهخدانشریه . [ ن َ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) روزنامه یا مجله که بطور مرتب روزانه یا هفتگی یا ماهانه منتشر شود. نیز رجوع به نشرة شود.
نشرملغتنامه دهخدانشرم . [ ن َ ش َ ] (ص مرکب ) بی شرم . بی آزرم : الجلاعة؛ پلیدزفان و نشرم شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
نشرهلغتنامه دهخدانشره . [ ن َ رَ ] (اِ) شادی ختم قرآن . (غیاث اللغات از مدار) (آنندراج از مدار) (ناظم الاطباء). || آنچه با زعفران و شنگرف به روز مکتب نشینی به روی تخته ٔ طفلان نویسند. (غیاث اللغات از برهان قاطع) (آنندراج ). و آن را نشره ٔ طفلان نیز گویند. (ناظم الاطباء). آنچه بر تخته ٔ اطفال
نشریهلغتنامه دهخدانشریه . [ ن َ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) روزنامه یا مجله که بطور مرتب روزانه یا هفتگی یا ماهانه منتشر شود. نیز رجوع به نشرة شود.
نشر دادنلغتنامه دهخدانشر دادن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) منتشر کردن . انتشار دادن . پراکندن . پخش کردن . رجوع به نشر شود.
حشر و نشرلغتنامه دهخداحشر و نشر. [ ح َ رُ ن َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حشر روز قیامت : که چون رستی از حشر و نشر و سؤال .سعدی .
خمنشرلغتنامه دهخداخمنشر. [ خ َ م َ ش َ ] (ع ص ) لئیم . ناکس . پست . قابل سرزنش . شایسته ٔ ملامت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
شر و منشرلغتنامه دهخداشر و منشر. [ ش َ رُ م َ ش َ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) در تداول عامه جار و جنجال . هیاهو و غوغا.
متنشرلغتنامه دهخدامتنشر. [ م ُ ت َ ن َش ْ ش ِ ] (ع ص ) گسترده گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گسترده شده در اطراف . (ناظم الاطباء). رجوع به تنشر شود.
لف و نشرلغتنامه دهخدالف و نشر. [ ل َف ْ ف ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: لف ، پیچیدن + نشر، پراکنده کردن ) (اصطلاح بدیع) در اصطلاح بدیع، ذکر چند چیزاست در محل واحد و این لف است و بعد آوردن چند چیز دیگر که منطبق آن است بلاتعیین و این را نشر گویند. این صنعت چنان است که نخست چند چیز را ذکر کنن