لغتنامه دهخدا
باصر. [ ص ِ ] (ع ص ) چشم دارنده . ذوبصر. (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || لمح باصر؛ ذوبصر و تحدیق . (تاج العروس ). نگاه تیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). اریته لمحا باصراً؛ ای : نظراً بتحدیق شدید. (ناظم الاطباء). || در مکتب حکمت اشراق که ابصار یا دیدن را به رو