ترجمه مقاله

نظرتنگ

nazartang

۱. تنگ‌نظر؛ کوته‌نظر؛ دون‌همت.
۲. بخیل.

بخیل، تنگنظر، دونهمت، ممسک ≠ نظربلند

ترجمه مقاله