ترجمه مقاله

نظم

nazm

۱. آراسته بودن.
۲. ترتیب.
۳. (اسم) [مقابلِ نثر] (ادبی) کلام موزون و دارای قافیه؛ شعر.
۴. (اسم) [قدیمی] رشتۀ مروارید.
۵. [قدیمی] شعرسرایی.

۱. آراستگی، آراستگی، انتظام، انضباط، ترتیب، تنظیم، سازماندهی، سامان، قاعده، قانون، نسق، نظام
۲. شعر ≠ نثر

دهناد، سامان، هماهنگ

ترجمه مقاله