نغزگفتارلغتنامه دهخدانغزگفتار. [ ن َ گ ُ ](ص مرکب ) شیرین سخن . خوش بیان . (یادداشت مؤلف ). شیواسخن . که گفتاری خوش و سخنی دلنشین دارد : جوابش داد پیر نغزگفتارکه در پیری تو خود بگریزی از یار. نظامی .زمانه نغزگفتاری نداردوگردارد چو
نغزگویلغتنامه دهخدانغزگوی . [ ن َ ] (نف مرکب ) نغزگفتار. شیرین سخن . شیرین گفتار : به شهنامه فردوسی نغزگوی که از پیش گویندگان برد گوی . اسدی .نغزگویان که گفتنی گفتندمانده گشتند و عاقبت خفتند. نظامی .
وحشی بافقیلغتنامه دهخداوحشی بافقی . [ وَ ی ِ ] (اِخ ) کمال الدین وحشی بافقی کرمانی ، در اواخر عهد شاه اسماعیل اول صفوی در قصبه ٔ بافق در 24فرسنگی یزد متولد شد، سپس از آنجا به یزد آمد و بیشتر ایام حیات را در آنجا بسر برد. چون بافق از اعمال کرمان بوده است او را کرمان
پیریلغتنامه دهخداپیری . (حامص ) حالت و چگونی پیر. مقابل جوانی . سالخوردگی . کهنسالی . شیخوخیت . شیخوخت . شیب . (دهار). کبر. مشیب . (منتهی الارب ). شیبة. (دهار). شعرة. مهرمة. معتصر. نذیر. ابومالک . ابن مالک . ابن ماء. (مرصع). وضح .هدّ. ذرءة. قتیر. سعسعه . (منتهی الارب ) :</spa
نغزلغتنامه دهخدانغز.[ ن َ ] (ص ) خوب . نیک . نیکو. (برهان قاطع). چیزی نیکو و زیبا و بدیع و عجب از نیکوئی . هر چیز عجیب از نیکوئی . (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی ). هر چیزی عجیب و بدیع که دیدنش خوش آید. (برهان قاطع) : یکی نغز گردون چوبین بساخت به گرد اندرش تیغها