ننرلغتنامه دهخداننر. [ ن ُ ن ُ ] (ص ) در تداول ، لوس .- بچه ٔ ننر ؛ بچه ٔ لوس که بسیار بدو مهربانی شده و ازاین رو فاسد بار آمده است . (یادداشت مؤلف ).
ننر شدنلغتنامه دهخداننر شدن . [ ن ُ ن ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، لوس شدن . خود را لوس کردن . بی مزگی نمودن .
لوس و ننرلغتنامه دهخدالوس و ننر. [ س ُ ن ُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) رجوع به لوس و به ننر در ردیف خود شود.
ننر شدنلغتنامه دهخداننر شدن . [ ن ُ ن ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، لوس شدن . خود را لوس کردن . بی مزگی نمودن .
لوس کردنلغتنامه دهخدالوس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... بچه را) ننر کردن . لوس بارآوردن .- خود را لوس کردن ؛ لوس شدن . ننر شدن .
ننر شدنلغتنامه دهخداننر شدن . [ ن ُ ن ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، لوس شدن . خود را لوس کردن . بی مزگی نمودن .
لوس و ننرلغتنامه دهخدالوس و ننر. [ س ُ ن ُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) رجوع به لوس و به ننر در ردیف خود شود.
کننرواژهنامه آزاد(روستای لایزنگان؛ شهرستان داراب فارس) کَننُر (cannor)؛ محل ریختن آشغال و زباله، تُلکدون.