نهایی

na(e)hāy(')i

معنی

پایان و آخر چیزی.

مترادف

آخرین، پایانی، غایی، واپسین ≠ آغازین

برابر پارسی

کرانین، پایانی، فرجامینن، انجامین

جست‌وجوی دقیق

نهایی

فرهنگ فارسی عمید

پایان و آخر چیزی.

نهایی

دیکشنری فارسی به عربی

نهائي

نهایی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

capstone, eventual, final, latter, supreme, terminal, ultimate

نهایی

فرهنگ فارسی معین

(نَ) (ص نسب .) پایان ، آخر.

نهایی

فرهنگ مترادف و متضاد

آخرین، پایانی، غایی، واپسین ≠ آغازین

جست‌وجوی هم‌آوا

ابعاد نهایی

finished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target size

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ابعاد چوب پس از ماشین‌کاری

سحابی نِی ـ آلن

Ney-Allen Nebula

واژه‌های مصوب فرهنگستان

چشمۀ گسترده‌ای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است

تهوع

nausea

واژه‌های مصوب فرهنگستان

احساس نامطبوعی در معده و حلق که ممکن است به استفراغ منجر شود

تهوع صبحگاهی

morning sickness, nausea gravidarum

واژه‌های مصوب فرهنگستان

احساس تهوع و استفراغ در هنگام برخاستن از خواب، به‌ویژه در ماه‌های اول بارداری

کِه‌کِشَند

neap tide

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پایین‏ترین گسترۀ کشندی ماهانه، در زمان تربیع ماه و هنگامی که اثر ماه، اثر خورشید را خنثی کند

جست‌وجوی مشابه

خالص‏سازی نهایی

fine purification

واژه‌های مصوب فرهنگستان

حذف دقیق و نهایی ترکیبات نامطلوب و آلاینده به‌نحوی‌که کمترین مقدار ممکن از آنها در مادۀ خالص‏شده باقی بماند

برش نهایی 1

final cut 1, fine cut

واژه‌های مصوب فرهنگستان

1. آخرین مرحله از تدوین که در آن صدامیزی و تطبیق تصویرها انجام می‏شود 2. آخرین نسخۀ کار تدوین‏شده و آمادۀ چاپ فیلم

برش نهایی 2

final cutting/ final cut 2, final felling

واژه‌های مصوب فرهنگستان

1. برداشت باقی‌ماندۀ درختان یک توده 2. در شیوۀ پناهی، برداشت آخرین درختان بذرده (seed bearer) بعد از زادآوری آنها

بهره‌وری نهایی

marginal productivity

واژه‌های مصوب فرهنگستان

میزان افزایش محصول ناشی از افزودن عنصری در واحدی از عوامل تولید

پرداخت نهایی

final payment

واژه‌های مصوب فرهنگستان

آخرین پرداخت در پایان پیمان برای تسویۀ حساب نهایی که شامل همۀ وجوهی که کارفرما نگه ‌داشته است نیز می‌شود

جست‌وجوی متن

semifinal

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نیمه نهایی، دوره نیمه نهایی، نیمپایانی، مربوط به دوره نیمه نهایی

finalizes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نهایی می کند، بپایان رساندن، بمرحله نهایی رساندن

finalize

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نهایی کردن، بپایان رساندن، بمرحله نهایی رساندن

finalise

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نهایی کردن، بپایان رساندن، بمرحله نهایی رساندن

finalizing

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نهایی کردن، بپایان رساندن، بمرحله نهایی رساندن

جست‌وجوی هم‌قافیه

تنهایی

لغت‌نامه دهخدا

تنهایی . [ ت َ ] (حامص ) تنهائی . رجوع به تنهائی شود.

تنهایی

فرهنگ فارسی عمید

۱. تنها بودن.۲. بی‌یار و همدم بودن.

بتنهایی

لغت‌نامه دهخدا

بتنهایی . [ ب ِ ت َ ] (ق مرکب ) جداگانه .

خالص‏سازی نهایی

fine purification

واژه‌های مصوب فرهنگستان

حذف دقیق و نهایی ترکیبات نامطلوب و آلاینده به‌نحوی‌که کمترین مقدار ممکن از آنها در مادۀ خالص‏شده باقی بماند

بهره‌وری نهایی

marginal productivity

واژه‌های مصوب فرهنگستان

میزان افزایش محصول ناشی از افزودن عنصری در واحدی از عوامل تولید

درپیوند

بیشتر بدانید

نهایی

na(e)hāy(')i

معنی

مترادف

برابر پارسی

جست‌وجوی دقیق

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی معین

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی هم‌آوا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی مشابه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی متن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌قافیه

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان