نهرلغتنامه دهخدانهر. [ ن َ ] (اِخ ) در نجوم ، نام صورتی از صور فلکیه از ناحیت جنوبی و آن را بر مثال جویی توهم کرده اند باریک با گردش های بسیار و آن سی و چهار کوکب است و آخر او کوکبی است روشن از قدر اول که او را آخرالنهر خوانند. (یادداشت مؤلف ) (از جهان دانش ).
نهرلغتنامه دهخدانهر. [ ن َ ] (اِخ ) جیحون .- ماوراءالنهر ؛ آن سوی جیحون از جانب مشرق . (یادداشت مؤلف ).
نهرلغتنامه دهخدانهر. [ ن َ / ن َ هََ ] (ع اِ) جوی . (مهذب الاسماء) (دستور الاخوان ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جوی آب .(ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101). مجرای آب . (از متن اللغة). اخدود و جوی بی آب را نیز گویند.
نهرلغتنامه دهخدانهر. [ ن َ هََ ] (ع مص ) به آب رسیدن حفار و چاهکن . (از متن اللغة). رجوع به نَهر شود. || (اِ) نَهر.رجوع به نَهر شود. || فراخی . گشادگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). وسعت . (ناظم الاطباء). سعة . (اقرب الموارد).
نهرلغتنامه دهخدانهر. [ ن َ هَِ ] (ع ص ) انگور سپید. (منتهی الارب ). عنب ابیض . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || نهر نهر؛ جوی فراخ و گشاده . (منتهی الارب )، واسع. (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رجل نهر؛ مرد به روز غارت کننده . (منتهی الارب ). مرد صاحب النهار که به هنگام روز پی کارها رود. مقابل
رگههای نسبتاً همژنnear isogenic linesواژههای مصوب فرهنگستاندو یا چند رگۀ حاصل از خودگشنیهای تکراری، از نسل ششم به بعد
ارتباطات میداننزدیکnear field communicationواژههای مصوب فرهنگستانارتباطات کوتاهبُرد بیسیم و بدون تماس که در آن با استفاده از میدانهای الکتریکی میداننزدیک یا میدانهای الکترومغناطیسی میداننزدیک، ترابرد اطلاعات انجام میشود اختـ . اَرمیک NFC
همشنوی انتهای نزدیکnear-end crosstalkواژههای مصوب فرهنگستانمیزان همشنوی اندازهگیریشده در انتهای نزدیک مدار گیرنده هنگامیکه نشانک ارسالی از انتهای نزدیک خط فرستاده شده باشد اختـ . هان NEXT متـ . همشنوی معکوسreverse crosstalk همشنوی پسسو backward crosstalk
خوانشگر ارتباطات میداننزدیکnear field communication readerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که با استفاده از فنّاوری ارتباطات میداننزدیک دادهها را میفرستد و دریافت میکند اختـ . اَرمیکخوان NFC reader
نهرزاملغتنامه دهخدانهرزام . [ ن َ رِ ] (اِخ ) نام فرشته ای است که رب النوع یاقوت است . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
نهرآبادلغتنامه دهخدانهرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد، در 62 هزارگزی شمال غربی مشهد بر کنار راه قدیمی مشهد به قوچان ، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 256 تن سکنه دارد. آبش از قنات و
نهرانلغتنامه دهخدانهران . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان ، در 10 هزارگزی غربی سیردان ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 214 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ ذیرجین ، محصولش غلات و
نهرانلغتنامه دهخدانهران . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر در 6هزارگزی شرق هریس و 13500 گزی جاده ٔ تبریز به اهر، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 257 تن سکنه دارد.
نهرجلغتنامه دهخدانهرج . [ ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) راه گشاد و فراخ . (ناظم الاطباء). طریق واسع. (متن اللغة) (از اقرب الموارد).
نهر ازرقلغتنامه دهخدانهر ازرق . [ ن َ رِ اَ رَ ] (اِخ ) دهی ازدهستان قصبه ٔ نصار بخش قصبه ٔ نصار بخش قصبه ٔ معمره ٔشهرستان آبادان در 4 هزارگزی غرب نهرقصر و 23 هزارگزی جنوب شرقی راه خسروآباد به آبادان ، در دشت گرمسیری واقع است و <
نهر ابوالفلوسلغتنامه دهخدانهر ابوالفلوس . [ ن َ رِ اَ بُل ْ ف ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان قصبه ٔ معمره ٔ بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان در 8 هزارگزی مشرق نهرقصر و 33 هزارگزی جنوب شرقی راه خسروآباد به آبادان . در دشت گرمسیری واقع و دار
نهر ابوچمبهلغتنامه دهخدانهر ابوچمبه . [ ن َ رِ اَ چ َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان . در 2 هزارگزی شرق نهر قصر و 23 هزارگزی جنوب شرقی راه خسروآباد به آبادان ، در دشت گرمسیری واقع و دارای <span class="h
نهر ابوشکرلغتنامه دهخدانهر ابوشکر. [ ن َ رِ اَ ش َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مینوخی بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان . در 20 هزارگزی مشرق نهر قصر و 6 هزارگزی جنوب غربی راه خسروآباد به آبادان ، در دشت گرمسیری واقع است و <span
نهر ابوطرفلغتنامه دهخدانهر ابوطرف . [ ن َ رِ اَ طَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ معمره ٔ بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان . در یک هزارگزی نهرقصر و 15 هزارگزی جنوب شرقی راه خسروآباد به آبادان ، در دشت گرمسیری واقع و دارای 400</span
خانات ماوراءالنهرلغتنامه دهخداخانات ماوراءالنهر. [ ت ِ وَ ئَن ْ / ئُن ْ ن َ ] (اِخ )اسم تاریخ جلوس به هجری قمری 1- جغتای 6242- قراهولاگو <span class="hl" dir=
چاه نهرلغتنامه دهخداچاه نهر. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجی آباد ایزدخواست بخش داراب شهرستان فسا که در 144 هزارگزی جنوب خاور داراب ، در دشت ایزدخواست واقعشده . گرمسیر و مالاریائی است و 100 تن سکنه ٔ فارس و عرب دارد. آبش ا
خم نهرلغتنامه دهخداخم نهر. [ خ َ م ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دهان جوی . (یادداشت بخط مؤلف ).
ماوراالنهرلغتنامه دهخداماوراالنهر. [ وَ رَن ْ ن َ ] (اِخ ) مخفف ماوراءالنهر به معنی آنچه آن روی رود باشد. چون ملک توران از ایران آن روی رود جیحون واقع است لهذا ملک توران را ایرانیان عربی دان ماورأالنهر نامند. (غیاث ) (آنندراج ). بجای ماوراءالنهر مستعمل است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <span class
ماوراءالنهرلغتنامه دهخداماوراءالنهر.[ وَ ئَن ْ ن َ ] (اِخ ) ناحیتی است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان و حدود خراسان و مغرب وی غور است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است . و این ناحیتی است عظیم و آبادان و بسیار نعمت و در ترکستان و جای بازرگانان و مردمانی اند جنگی و غازی پیشه و تیرانداز