ترجمه مقاله

نوبتی

no[w]bati

۱. از روی نوبت.
۲. (اسم، صفت نسبی) [قدیمی] کسی که در نقاره‌خانه کوس یا دهل می‌زند؛ نوبت‌زن.
۳. (اسم، صفت نسبی) [قدیمی] پاسبان.
۴. (اسم، صفت نسبی) [قدیمی] اسب یدک.
۵. (اسم، صفت نسبی) [قدیمی] خیمۀ پاسبانی: ◻︎ شنیدم کز پی یاری هوسناک / به ماتم نوبتی زد بر سر خاک (نظامی۲: ۲۳۵).

ترجمه مقاله