ترجمه مقاله

نورد

navard

۱. وسیله‌ای چوبی یا پلاستیکی و استوانه‌شکل که با آن خمیر را پهن و صاف می‌کنند؛ وردنه.
۲. میل یا چوب استوانه‌شکل که در ماشین‌های مختلف دور خود می‌چرخد یا چیزی دور آن پیچیده می‌شود.
۳. (بن مضارعِ نوردیدن و نَوَشتن) = نوردیدن
۴. طی‌کننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): رهنورد، صحرانورد، گیتی‌نورد.
۵. [قدیمی] هر تا و لای پیچیده از چیزی؛ پیچ‌وتاب.
۶. (اسم مصدر) [قدیمی] خمیدگی.
۷. [قدیمی] ضمیر.
۸. [قدیمی] پارچه.
۹. [قدیمی] اندوخته.
۱۰. [قدیمی] بسته؛ کیسه؛ دُرج.
۱۱. [قدیمی] بساط.
۱۲. [قدیمی] فرش.
۱۳. [قدیمی] طومار.
۱۴. (صفت) [قدیمی] زیبا.
۱۵. (اسم مصدر) [قدیمی] درهم پیچیده شدن.
۱۶. [قدیمی] جنگ؛ نبرد.
۱۷. (صفت) [قدیمی] درخور.
۱۸. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] زوال.

۱. تاب، چین
۲. پیچنده، لاپیچ
۳. اندوخته، ذخیره
۴. جنگ، رزم، کلنجار، ناورد، نبرد

ترجمه مقاله