نوعروسلغتنامه دهخدانوعروس . [ ن َ / نُو ع َ ] (اِ مرکب ) زنی که تازه شوهر کرده باشد. (ناظم الاطباء). تازه عروس . دختری که تازه عروس شود. (فرهنگ فارسی معین ). تازه شوکرده . نوکدبانو. تازه به خانه ٔ شو رفته : این جهان نوعروس را ماند<br
ینواریوسلغتنامه دهخداینواریوس . [ ی ِ ن ُ اِ ] (لاتینی ، اِ) ینوارییوس . تشرین اول . (از التفهیم ). ژانویه . (یادداشت مؤلف ). ینیر. و رجوع به ینیر شود.
ناهراسلغتنامه دهخداناهراس . [ هََ ] (نف مرکب ) بی باک . ناهراسنده . ناهراسان . بی هراس . نترس : صد بار تیغ قهر کشیدی و همچنان می آید از پی تو دل ناهراس من .بابافغانی (از آنندراج ).
نوروزفرهنگ فارسی عمید۱. بزرگترین جشن ملی ایرانیان که از روز اول فروردین آغاز میشود؛ نوروز سلطانی.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه همایون.⟨ نوروز بیاتی: (موسیقی) [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.⟨ نوروز خارا: (موسیقی) [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.⟨
نوروزلغتنامه دهخدانوروز. [ ن َ / نُو ] (اِ مرکب ) روز اول ماه فروردین که رسیدن آفتاب است به نقطه ٔاول حمل . (غیاث اللغات ). روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است و این را نوروز کوچک و نوروز عامه و نوروز صغیر گویند، و نیز ششم فروردین م