نوکربابلغتنامه دهخدانوکرباب . [ ن َ / نُو ک َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) از طبقه ٔ نوکر. چاکرپیشه . از نوع نوکر. (یادداشت مؤلف ). کسی که از طبقه ٔ نوکران و خدمتگزاران باشد. (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : نوکرباب شش ما
نوکربابیلغتنامه دهخدانوکربابی . [ ن َ / نُو ک َ ] (حامص مرکب ) شغل نوکرباب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوکرباب شود.
بابلغتنامه دهخداباب . (اِ) بابا. پدر. اَب . والد. مقابل مام ، مادر، که بعربی والد گویند و به این معنی بلغت زند و پازند با بای فارسی باشد. حکیم سنائی گفته : هر دو را در جهان عشق طلب پارسی باب دان و تازی اَب . (از جهانگیری ).بفتح او
نوکربابیلغتنامه دهخدانوکربابی . [ ن َ / نُو ک َ ] (حامص مرکب ) شغل نوکرباب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوکرباب شود.