نژندیلغتنامه دهخدانژندی . [ ن ِ / ن َ ژَ ] (حامص ) غمگینی . دل گرفتگی . ملالت . افسردگی . اندوه . (ناظم الاطباء). غم . ملال . نژند بودن : درستی و هم دردمندی بودگهی خوشی و گه نژندی بود. فردوسی .سلیح
نژندیفرهنگ مترادف و متضاد۱. افسردگی، پژمردگی ۲. آزردگی، حزن، رنجیدگی، ملالت ۳. سرگشتگی، فروماندگی ۴. خشم، غضب
چینندگیلغتنامه دهخداچینندگی . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی چیننده . عمل چیننده . رجوع به چیننده شود.
رواننژندی انتقالtransference neurosisواژههای مصوب فرهنگستاندر روانکاوی، واکنشهای رواننژندانهای که فرایند انتقال آنها را ایجاد میکند اما ناشی از احیا و تجربۀ مجدد تعارضها و ضربههای روانی (trauma) در دوران کودکی بیمار هستند
ناندالغتنامه دهخداناندا. (اِخ ) از سلاطین باستانی هند و معاصر با اسکندر مقدونی است . پیرنیا آرد: در میان سند و گنگ ، دولت بزرگی وجود داشت که یونانی ها آن را دولت «پراسیان » نامیده اند، در زمان اسکندر، پادشاه این مملکت ، سلطانی ناندانام بود و او - وقتی که اسکندر در کنار رود هیفار توقف داشت - سف
رواننژندیneurosisواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال روانی که در آن فرد از مدارا با اضطرابها و تعارضهای درونی خود ناتوان است