نکوهیدنلغتنامه دهخدانکوهیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) سرزنش کردن . (غیاث اللغات ) (از برهان قاطع) (از معیار جمالی ) (ناظم الاطباء). ملامت کردن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نکوهش . (جهانگیری ). مذمت نمودن . عیب گفتن . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). بدگوئی کردن . (فرهنگ خطی ). ذم . (ترجمان القرآن )
نکوهیدنفرهنگ فارسی عمیدسرزنش کردن؛ زشت گفتن؛ ملامت کردن؛ مذمت کردن: ◻︎ به نکوهش مکن درونها ریش / خویشتن را نکوه از همه بیش (کسائی: ۶۳).
نکوهیدندیکشنری فارسی به انگلیسیblame, criticize, decry, dispraise, objurgate, reprehend, reproach, reprove, scold
نانکوهیدنیلغتنامه دهخدانانکوهیدنی . [ ن ِ دَ ] (ص لیاقت )که مستحق سرزنش نباشد. که نشاید او را سرزنش کرد.