نیم پردهلغتنامه دهخدانیم پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) میان پرده . نقطه هائی که بین حروف به جای حروف یا پرده های متروک گذارند. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به پرده در این لغتنامه شود.
نیم گردهلغتنامه دهخدانیم گرده . [ گ ِ دَ /دِ ] (اِ مرکب ) نیمی از یک گرده نان . کنایه از لقمه ای . نیم نانی . قوتی مختصر. نواله ای اندک : به نیم گرده بروبی به ریش بیست کنشت به صد کلیچه سبال تو شوله روب نرفت .ع
ردۀ نیموجهیhemihedral class, hemisymmetrical classواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ردۀ پاروجهی در یک سامانۀ بلوری که تعداد وجوه آن نصف ردۀ تماموجهی است
درگشتalteration 1, chromatic alterationواژههای مصوب فرهنگستانبالا یا پایین بردن یک نغمه به اندازۀ نیمپرده با استفاده از علائم عَرَضی
فاصلۀ بازافزودهdoubly augmented intervalواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ افزودهای که یک نیمپردۀ کروماتیک (chromatic) افزایش یافته باشد