نیوشیدنلغتنامه دهخدانیوشیدن . [ دَ ] (مص ) شنیدن . (غیاث اللغات ) (اوبهی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (رشیدی ). گوش کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). استماع کردن . شنودن . قبول کردن . پذیرفتن . (یادداشت مؤلف ) : آن جهان را بدین جه
نیوشیدنفرهنگ فارسی عمیدگوش کردن؛ شنیدن: ◻︎ حدیث عشق از آن بطّال منیوش / که در سختی کند یاری فراموش (سعدی: ۱۴۸).
نوشیدنلغتنامه دهخدانوشیدن . [ دَ ] (مص ) آشامیدن . (ناظم الاطباء). گساردن . درکشیدن . زدن . آشامیدن با لذتی تمام . (یادداشت مؤلف ) : به شادی زمانی برآریم کام ز جمشید گوئیم و نوشیم جام . فردوسی .دشمن ز دو پستان اجل شیر بنوشدبگذار
نوشیدنلغتنامه دهخدانوشیدن . [ دَ ] (مص ) نیوشیدن . شنیدن . (آنندراج ). استماع . شنیدن . شنودن . اطاعت کردن . نیز رجوع به نیوشیدن شود : ندانند درمان آن را به بنداگر بد نخواهی تو می نوش پند. فردوسی .گوش آن کس نوشد اسرار جلال کاو چو
سخن نیوشیدنلغتنامه دهخداسخن نیوشیدن . [ س ُ خ َ دَ ] (مص مرکب ) سخن پذیرفتن . باور کردن سخن . سخن پذیرفتن : مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی .سعدی .
یوشیدنلغتنامه دهخدایوشیدن . [ دَ ] (مص ) شنیدن و گوش دادن . (ناظم الاطباء). نیوشیدن و سماعت نمودن . (آنندراج ). و ظاهراً دگرگون شده ٔ نیوشیدن باشد. (یادداشت لغت نامه ). و رجوع به نیوشیدن شود.
ننیوشیدنلغتنامه دهخداننیوشیدن . [ ن َ دَ / ن َن ْ دَ] (مص منفی ) مقابل نیوشیدن . رجوع به نیوشیدن شود.
نوشیدنیلغتنامه دهخدانوشیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) نیوشیدنی . رجوع به نیوشیدن و نوشیدن (مدخل ِ دوم ) شود.
سخن نیوشیدنلغتنامه دهخداسخن نیوشیدن . [ س ُ خ َ دَ ] (مص مرکب ) سخن پذیرفتن . باور کردن سخن . سخن پذیرفتن : مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی .سعدی .
ننیوشیدنلغتنامه دهخداننیوشیدن . [ ن َ دَ / ن َن ْ دَ] (مص منفی ) مقابل نیوشیدن . رجوع به نیوشیدن شود.
نانیوشیدنلغتنامه دهخدانانیوشیدن . [ نیو دَ ] (مص منفی ) نشنیدن . مقابل نیوشیدن . || نشنودن . نپذیرفتن . قبول ناکردن .