نیکلفرهنگ فارسی عمیدفلزی نقرهایرنگ، سخت، چکشخور، صیقلپذیر، و دیرگداز برای که ساختن ظروف و پوشاندن فلزات و فسادناپذیر کردن آنها به کار میرود.
اَبَرآلیاژ نیکلیnickel-based superalloyواژههای مصوب فرهنگستاناَبَرآلیاژی که بیش از 50 درصد وزن آن عنصر نیکل باشد
نقللغتنامه دهخدانقل . [ ن َ ] (ع مص ) از جائی به جائی بردن . (از غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (زوزنی ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).فاوابردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || وضع لغتی برای معنی تازه ای سپس آنکه برای معنی دیگری وضع شده است . (از اقرب الموارد). || از جای
نقللغتنامه دهخدانقل . [ ن ِ ] (ع اِ)کفش کهنه . نعل خَلَق . (از اقرب الموارد). موزه و نعل کهنه ٔ درپی کرده . نَقْل . نَقَل . (ناظم الاطباء). || خف خَلَق . سپل کهنه . (از اقرب الموارد).
نقللغتنامه دهخدانقل . [ ن َ ق َ ] (ع اِمص ) حاضرجوابی در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جدل . (اقرب الموارد). || (اِ) پَر که ازتیری بر تیری دیگر نهند. || سنگ ریزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سنگ . (از مهذب الاسماء). || آنچه از سنگ و گچ
نیکلسنلغتنامه دهخدانیکلسن . [ ک ُ س ُ ] (اِخ ) رینولد الین . مستشرق معروف انگلیسی است . به سال 1868 م .مطابق 1285 هَ . ق . تولد یافت . در کیمبریج تحصیل زبان فارسی و عربی کرد و به مطالعه در تصوف اسلامی پرداخت . سپس با نشر کتابها
سان نیکلااولغتنامه دهخداسان نیکلااو. [ ک ُ اُ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت کرس بخش باستیا است . در نزدیکی دریا قرار دارد و دارای 520 تن سکنه است . ارتفاع آن از سطح دریا 31 گز است .
اَبَرآلیاژ نیکلیnickel-based superalloyواژههای مصوب فرهنگستاناَبَرآلیاژی که بیش از 50 درصد وزن آن عنصر نیکل باشد
نیکلسنلغتنامه دهخدانیکلسن . [ ک ُ س ُ ] (اِخ ) رینولد الین . مستشرق معروف انگلیسی است . به سال 1868 م .مطابق 1285 هَ . ق . تولد یافت . در کیمبریج تحصیل زبان فارسی و عربی کرد و به مطالعه در تصوف اسلامی پرداخت . سپس با نشر کتابها