هاف هافلغتنامه دهخداهاف هاف . (اِ صوت ) آواز سگ و خاصه سگ پیر. هَفهَف . عَفعَف . عوعو. پارس . وغوغ . وغواغ . واغ واغ . وعوع . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به پارس شود. || (اِ) سگ در زبان اطفال . (یادداشت مؤلف ).
محاسبه از آغازab initio calculation, ab initio computationواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبۀ شکل هندسی یک مولکول تنها با استفاده از ترکیببندی و ساختار مولکولی که از حل معادلۀ شرودینگر برای یک مولکول معین به دست میآید
مهار سینهوپاشنهmoor head and stern, fore-and-aft mooring, bow and aft mooringواژههای مصوب فرهنگستانمهار شناور، همزمان، بهوسیلۀ لنگرهای سینه و پاشنه
هاف هافوفرهنگ فارسی عمیدآنکه هافهاف کند.⟨ پیر هافهافو: [عامیانه، مجاز] پیری که دندانهایش ریخته باشد و نتواند درست حرف بزند.
هاف هافوفرهنگ فارسی معین(ص .) (عا.) آن که هاف هاف کند. ؛ پیر ~ پیری که دندان های او افتاده و مخارج حروف او به جا و درست نباشد.
وغواغلغتنامه دهخداوغواغ . [ وَغ ْ ] (اِ صوت ) وغ وغ . بانگ سگ . هاف هاف . (یادداشت مرحوم دهخدا). عوعو.
هافهافولغتنامه دهخداهافهافو. (ص نسبی ) (در تداول ) آنکه هاف هاف کند. (یادداشت مؤلف ).- پیر هافهافو ؛ پیری که دندانهای او افتاده و مخارج حروف او بجا و درست نباشد. پیری که به سبب بی دندانی ، «هاء» و «فاء» در سخن او بسیار شنیده شود. (یادداشت به خط مؤلف ).
صدای حیواناتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، عوعو، هافهاف، وغوغ، غرش، زوزه، معمع، ماما، بعبع، عرعر، عر، شیهه، چهچهه، وزوز، میو، معومعو، مرنو (مرمر)، غارغار، جیکجیک، قوقولی قو، قوقولی قوقو، قدقد
وعوعلغتنامه دهخداوعوع . [ وَع ْ وَ ] (اِ صوت ) فریاد سگان . وغوغ . عوعو. واغ واغ . هاپ هاپ . آواز سگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هاف هاف : این سگان کرّند زَامرِ انصتوااز سفه وعوع کنان بر بدر تو. مولوی .|| آواز شغال و گرگ . (غیاث ا
هفهافلغتنامه دهخداهفهاف . [ هََ ] (ع ص ) بال مرغ سبک در پریدن . (منتهی الارب ). بال تنک و شفاف . (از اقرب الموارد). || پیراهن تنک شفاف . || لاغر. (از منتهی الارب ). || باریک شکم . || تشنه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).