هانلغتنامه دهخداهان . (اِخ ) نام سلسله ٔ پادشاهی چین است که در دو قرن اول میلادی در آن کشور حکومت داشته اند. (از اعلام المنجد).
هانلغتنامه دهخداهان . (صوت ) امر به شتاب کردن ، یعنی بشتاب و جلد باش . (برهان ) (ناظم الاطباء). || (ق ) براستی و در حقیقت . (ناظم الاطباء). || (صوت ) کلمه ٔ جواب به معنی آری . بلی . || کلمه ٔ تنبیه است ، یعنی در محل آگاهانیدن و تأکید در کاری و امری به کار برند خواه به طریق امر باشد و خواه ب
هانفرهنگ فارسی عمید۱. کلمۀ تنبیه که در مقام آگاه ساختن کسی یا تٲکید در امری به کار میرود.۲. [عامیانه] برای تصدیق به کار میرود.۳. [عامیانه] هنگام مخاطب قرار گرفتن در جواب به جای بله گفته میشود.
آییننامۀ بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندریinternational ship and port facility codeواژههای مصوب فرهنگستانآییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای تأمین و ارتقای امنیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست اختـ . آییننامۀ باکوب ISPS code
عان عانلغتنامه دهخداعان عان . (اِ صوت ) حکایت صوت خر. عرعر. نهیق : بترنم هجای من خوانی سرد و ناخوش بود ترنم خرچو به عان عان رسی فرومانی ای مه عان عان خر نه عم عم خر [ کذا ]سوزنی .
هان و هین کردنلغتنامه دهخداهان و هین کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آگاه کردن . تنبیه کردن . آگاهانیدن : هان و هینش کنم از حکمت زیرا خربازگردد ز ره کژ به هان و هین .ناصرخسرو.
هانورلغتنامه دهخداهانور. [ ن ُ وِ ] (اِخ ) نام ایالت وسیعی است در آلمان که از طرف شمال به بحر شمال ، هولشتاین ، هامبورگ و مکلنبورگ و از جانب مشرق و جنوب شرقی به ساکسونی ، براندنبورگ و برونزویک و از جنوب غربی به لیپ ، ایالت هس ناسو و وستفالیا و از مغرب به هلند محدود میشود طول این ایالت از مشرق
هانونلغتنامه دهخداهانون . [ نُن ْ ] (اِخ ) نام یک خاندان معروف از اهالی کارتاژ است و چند تن از افراد این خاندان در جنگ با رومیان ابراز لیاقت وکاردانی درخشانی کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
هانائولغتنامه دهخداهانائو. (اِخ ) نام شهری است در آلمان که بر ساحل راست نهر ماین در 14 میلی خاور خط آهن فرانکفورت و محل تقاطع خطوط فریدبورگ و ببرا و آشافْنبورگ واقع شده . جمعیت آن در سال 1950 م . 3070
هانورلغتنامه دهخداهانور. [ ن ُ وِ ] (اِخ ) نام ایالت وسیعی است در آلمان که از طرف شمال به بحر شمال ، هولشتاین ، هامبورگ و مکلنبورگ و از جانب مشرق و جنوب شرقی به ساکسونی ، براندنبورگ و برونزویک و از جنوب غربی به لیپ ، ایالت هس ناسو و وستفالیا و از مغرب به هلند محدود میشود طول این ایالت از مشرق
هانری اوللغتنامه دهخداهانری اول . [ ی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) (1008-1060 م .) پادشاه فرانسه ، پسر روبرت شاه فرانسه بود. وی در سال 1031م . بعد از پدر خود به سلطنت رسید و در سال <span class="hl" dir="ltr
هانه میرانلغتنامه دهخداهانه میران .[ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج است . در 70 هزارگزی شمال باختری دیواندره و 3 هزارگزی جنوب شوسه ٔ دیواندره به سقز، کنار رودخانه ٔ خورخوره واقع شده .کوهستانی و سردسی
هانونلغتنامه دهخداهانون . [ نُن ْ ] (اِخ ) نام یک خاندان معروف از اهالی کارتاژ است و چند تن از افراد این خاندان در جنگ با رومیان ابراز لیاقت وکاردانی درخشانی کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
دانسفهانلغتنامه دهخدادانسفهان . [ ن ِ ف َ ] (اِخ ) دان اصفهان . قصبه ای جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین . واقع در 30000گزی باختر بوئین . دامنه و معتدل و دارای 2500 سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و نخود و
دربهانلغتنامه دهخدادربهان . [ دَ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 2هزارگزی شمال ضیأآباد، با 408 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class
درگهانلغتنامه دهخدادرگهان . [ دَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 20 هزارگزی باختر قشم و سر راه مالرو قشم به باسعیدو، با 1271 تن سکنه (سرشماری سال 1335 هَ . ش .). آب آن
دروهانلغتنامه دهخدادروهان . [ دُ ] (اِخ ) دوروهان . ده کوچکی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 3 هزارگزی باختر سی سخت و 2هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج