پدیدۀ دُمسنگینheavy-tailed phenomenon/ heavy-tail phenomenonواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که احتمال مشاهدۀ مقادیر بزرگ در آن نسبتاً زیاد است
توزیع دُمسنگینheavy-tailed distribution/ heavy-tail distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیعی که احتمال دمهای آن متناسب با دم توزیع پارِتو است
خطروِ سنگینheavy duty car, heavy duty section carواژههای مصوب فرهنگستانخطروی که برای جابهجا کردن تجهیزات سنگین بر روی ریل حرکت میکند
حاویةلغتنامه دهخداحاویة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی مؤنث حاوی . || آنچه از روده ها که درهم کشیده و منقبض گردد. (اقرب الموارد). چرب روده . حاویاء . جگرآکند. عصیب . ج ، حواوی ، حاویات . (اقرب الموارد). رجوع به حاویاء شود.
هاویه مثاللغتنامه دهخداهاویه مثال . [ ی َ / ی ِ م ِ ] (ص مرکب ) ماننددوزخ . || دوزخی . جهنمی . (ناظم الاطباء).
هاویه مثاللغتنامه دهخداهاویه مثال . [ ی َ / ی ِ م ِ ] (ص مرکب ) ماننددوزخ . || دوزخی . جهنمی . (ناظم الاطباء).