هاکوللغتنامه دهخداهاکول . (اِ) از جمله سمیات است و آن را مرگ موش گویند و به عربی تراب الهالک و سم الفار خوانند، و اهل عمل آن را زرنیخ سفید نامند. (برهان ). سم الفار ومرگ موش که زرنیخ سفید نیز گویند. (ناظم الاطباء).
عاقولفرهنگ فارسی عمید۱. قسمت معظم دریا و موج آن.۲. پیچوخم رودبار.۳. زمین بینشان که در آن راه به جایی نمیبرند.۴. کار پوشیده و درهم.۵. خارشتر.
عاقوللغتنامه دهخداعاقول . (اِخ ) دهی است در موصل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || دیر عاقول ؛ شهری است بین مدائن و نعمانیه و فاصله ٔ آن تا بغداد 15 فرسنگ است . (منتهی الارب ). رجوع به دیرعاقول شود.
عاقوللغتنامه دهخداعاقول . (ع اِ) معظم دریا یا موج آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || اطراف وادی و نهر. (اقرب الموارد). || رودبار کژ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جوی کژ. || ریگ توده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کار پوشیده . || زمین بی علم و نشان . || گیاهی است که شتر خورد.
مرگ موشلغتنامه دهخدامرگ موش . [ م َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی است مانند زاج زرد و به عربی رهج الفار و سم الفار و تراب الهالک خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ سم الفار که دوائی است کشنده ٔ موش . (آنندراج ). چون نمک بی مزه سنگی است که زهر است ویژه ٔ موش را. داروی موش . شک . رهج الفار. هالوک . ه
زرنیخلغتنامه دهخدازرنیخ . [ زَ / زِ ] (اِ) نام دوایی که به هندی هرتال گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و آن پنج قسم است : زرد،سرخ ، سپید، سبز، سیاه و اقسام آن از سمومات است . (آنندراج ). زرنیق . هرتال و جسم معدنی مرکب از گوگرد و ارسنیک . (ناظم الاطباء). سنگی