هجریلغتنامه دهخداهجری . [ هَِ ] (اِخ ) هراتی . ملاهجری فرزندهرات است . افیون بسیار میخورد. از اوست این مطلع:ای که با مدعیان کار تو لطف و کرم است در حق اهل وفا این چه جفا و ستم است .(از مجالس النفائس ، امیر علیشیر نوائی ص 165). هجری از شعرای قرن نه
هجریلغتنامه دهخداهجری . [ هَِ ] (اِخ ) ... افشار. پسر سلطان افشار وموسوم به قاسم بیک و متخلص به هجری است . ترکیب بند مسدسی گفته است که شهرت دارد و این بیت هم از اوست :من نه آنم که مرا از تو شکایت باشدمن و اظهار غمت این چه حکایت باشد.(از مجمعالخواص ص <span class="
هجریلغتنامه دهخداهجری . [ هَِ ] (اِخ ) اندجانی (ملا...) مردی فقیر است . در اوایل لوند و اوباش بود. اما آخر روی به گوشه ٔ فقر و درویشی آورد. از اوست این مطلع:بر رخ نشسته گرد ملامت بسی مرانبود عجب اگر نشناسد کسی مرا.(از مجالس النفائس امیر علیشیر نوایی چ حکمت ص <span class="hl" dir="
هجریلغتنامه دهخداهجری . [ هَِ ] (اِخ ) تفرشی . اسمش میرزا ابوالقاسم ولد میرزا صادق تفرشی بوده . در اصفهان تحصیل کرده و به رشت رفته و در آنجا از خوان اکرام و انعام هدایت اﷲخان رشتی مائده خوار بوده تا رحلت نموده است . او راست :خوش آنکه چون از دست او من نالم او خنجر زندمن ناله ٔ دیگر کنم
حجریلغتنامه دهخداحجری . [ ح َ ] (اِخ ) اندلسی . عبداﷲبن محمدبن علی بن عبیداﷲبن سعیدبن محمدبن ذی النون حجری منسوب به حجر ذی رعین است . اصل او از طلیطله و خاندانش از امراء آن سامان بودند، و سپس از آن جا به حصن «قنجایر» که در سی میلی مریه است آمدند. ابن الابار در «تکمله » آرد: در <span class="hl
حجریلغتنامه دهخداحجری . [ ح َ ] (ص نسبی ) سمعانی گوید این نسبت است به سه قبیلة که اسم هر یک حجر است . احدها حجر حمیر... و دیگری حجر رعین ... و سومین آنها حجرالازد، و نسبت بحجر رعین گاهی حجری وگاهی حجری الرعینی است . رجوع به حجر ذی رعین شود.
حجریلغتنامه دهخداحجری . [ ح َ ج َ ] (اِخ ) ابوالفتح تتج ، برادر ابوالفوارس سخرباس . از سرداران حجریة قراولان دربار عباسی است . رجوع به اخبارالراضی از اوراق صولی ص 82 شود.
حجریلغتنامه دهخداحجری . [ ح َ ج َ ] (اِخ ) ابوالمکارم بن احمد الناغور حجری از اهل بغداد و به ابن حجر معروف بود، پس بدان منسوب شد. وی از اهل قرآن بود و آنرا بر ابوالخبربن مبارک بن حسین بن عسال بخواند.از ابومحمد رزق اﷲ تمیمی و ابوالفوارس طرار روایت کرد، و من کتاب تاریخ ابوموسی محمدبن مثنی بصری
حجریلغتنامه دهخداحجری . [ ح َ ج َ ] (اِخ ) ابوسعد محمدبن علی حجری مقری مشهور به نسل اناو (؟). سمعانی گوید: مردی خوش آواز و فاضل بود و ببغداد از ابوالخیر مبارک بن حسین مقری روایت کرد، و من از وی امالی ابو محمدالجلال را روایت کنم . وی در مرو پس از 530 هَ . ق .
هجریاءلغتنامه دهخداهجریاء. [ هَِ ری یا ] (ع اِ) خوی و عادت . (منتهی الارب ). دأب . شأن . (اقرب الموارد): هذا هجریاؤه ؛ این خوی و شأن اوست . (اقرب الموارد).
هجریةلغتنامه دهخداهجریة. [ هَِ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث هجری : سنه ٔ هجریة. رجوع به هجری و تاریخ هجری شود.
تاریخ هجریلغتنامه دهخداتاریخ هجری . [ خ ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در زمره ٔ تاریخهای جدید محسوب است . ابتداء آن از روز جمعه ٔ 16 ژوئیه ٔ 622 م . است و مورد پیروی همه ٔ مسلمانان است . و این تاریخ بر مبنای زمانی است که حضرت محم
هجریاءلغتنامه دهخداهجریاء. [ هَِ ری یا ] (ع اِ) خوی و عادت . (منتهی الارب ). دأب . شأن . (اقرب الموارد): هذا هجریاؤه ؛ این خوی و شأن اوست . (اقرب الموارد).
هجریةلغتنامه دهخداهجریة. [ هَِ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث هجری : سنه ٔ هجریة. رجوع به هجری و تاریخ هجری شود.
تاریخ هجریلغتنامه دهخداتاریخ هجری . [ خ ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در زمره ٔ تاریخهای جدید محسوب است . ابتداء آن از روز جمعه ٔ 16 ژوئیه ٔ 622 م . است و مورد پیروی همه ٔ مسلمانان است . و این تاریخ بر مبنای زمانی است که حضرت محم
رشید الهجریلغتنامه دهخدارشید الهجری . [ رَ دُل ْ هََ ] (اِخ ) یا رشیدالفارسی . از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) و از آزادشدگان بنی معاویه بود. در جنگ احدشرکت داشت و از طرف حضرت کنیه ٔ ابوعبداﷲ بدو داده شد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) (از الاصابة ج <span class="hl" dir="ltr
تاریخ هجریفرهنگ فارسی معین( ~. هِ) (ص نسب .) تاریخی که مبدأ آن سال هجرت حضرت محمد (ص ) از مکه به مدینه می باشد که برابر با سال 622 میلادی است .