هرتوزلغتنامه دهخداهرتوز. [ هََ ] (اِ) صدق و آن خبر دادن در چیزی باشد چنانکه حق اوست . (برهان ). ظاهراً برساخته ٔفرقه ٔ آذرکیوان است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
کَشیم گوشکدارPodiceps auritusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ کشیمیان و راستۀ کشیمسانان که در زمستان پرهای زینتی آن سیاه و سفید و گونهها و جلوی گردن سفید است
عرطوجلغتنامه دهخداعرطوج . [ ع ُ ] (اِخ ) نام پادشاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ملکی است از ملوک . (از تاج العروس ).
ارتوجلغتنامه دهخداارتوج . [ ] (اِخ ) (ییلاق سلطان ...) موضعی است نزدیک آق سرا. رجوع به حبط ج 2 ص 151 هشت سطر به آخر مانده شود.
ارتشلغتنامه دهخداارتش . [ اَ ت ِ ] (اِ) لغتی که در این ایام به مجموع سپاهیان مملکت داده اند . رجوع به ارتشتار و ارتیشدار شود.