قرطمانلغتنامه دهخداقرطمان . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) هرطمان است ، یا جلبان که هردو دانه معروف است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
خافورلغتنامه دهخداخافور. (ع اِ) گیاهی است مانند زوان . (منتهی الارب ). نباتی است که تازه روئیده باشد. (فهرست مخزن الادویه ). هرطمان به لغت اهل مصر. (فهرست مخزن الادویه ). خرطال ، خرطَل . (اقرب الموارد).
خرطانلغتنامه دهخداخرطان . [ خ َ ] (ع اِ) هرهمان . قرطمان . دوسر. (یادداشت بخط مؤلف ). مرحوم دهخدا می نویسند که ابن بیطار در ذیل هرهمان خرطان را مرادف هرطمان آورده است . ظاهراً «خرطان » باید تصحیف خرطمان باشد.