هروئینلغتنامه دهخداهروئین . [ هَِ رُ ] (فرانسوی ، اِ) یا دی آستیل مرفین گرد سفید بی بو و تلخ مزه ای است که در آب بسیار کم حل می شود و معمولاً در طب کلریدرات آن را به کار میبرند که در آب قابل حل است . این دارو از راه تزریق جلدی پس از یک یا دو دقیقه و از راه معده پس از
هروئینفرهنگ فارسی عمیدگردی سفیدرنگ، بیبو، تلخ، و اعتیادآور از مشتقات مرفین، که از مرفین و کوکائین قویتر و کشندهتر است و استعمال آن اثر آنی و شدید تخدیری در انسان تولید میکند.
هروئینفرهنگ فارسی معین(هِ) [ فر. ] (اِ.) گرد سفید رنگی است از مشتقات مرفین ولی از مرفین و کوکایین قوی تر و کشنده تر که اعتیادآور است .
تاریخگذاری پتاسیم ـ آرگونpotassium-argon datingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تاریخگذاری ایزوتوپی برای تعیین قدمت صخره یا معدن با تشعشعات پتاسیم 40
اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
حرونلغتنامه دهخداحرون . [ ح َ ] (اِخ ) حجاج بن قتیبةبن مسلم الحرون . یکی ازاطرافیان مروان حمار آخرین خلیفه ٔ اموی است که بهمراه وی فرار کرد. و داستان جنگها و گریزهای وی را ابن عبدربه در العقد الفرید ج 5 صص 232-<span class="hl
حرونلغتنامه دهخداحرون . [ ح َ ] (اِخ ) نام اسب ابوصالح مسلم باهلی بن عمرو. || نام اسپ شقیق بن جریر باهلی . || نام اسپ مقسم بن کثیر. || نام اسپی است نر از عرب که اسپهای مشهور از قبیل بطان و بطین و ذائد و جز آن از نسل وی باشند.
حرونلغتنامه دهخداحرون . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) اسب سرکش . اسب توسن . اسب نافرمان . اسب بی فرمان . اسب ناآموخته . آن اسب که برجای ایستد و نرود. (مهذب الاسماء).شموس . اسب ناآموخته و عرب نیز حرون گویند. (صحاح الفرس ). توسن از ستوران که سم غیرشکافته دارند. (منتهی الارب ). چموش . گاه گیر. گه گیر. (زمخ