هزوانلغتنامه دهخداهزوان . [ هََ زْ ] (اِ) به معنی زبان است که عربان لسان گویند. (آنندراج ) (برهان ).مصحف زوان = زفان = زبان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
یاور 1adjuvantواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که همراه با مادهای دیگر برای کمک به فعالیت آن به کار رود
عزوانلغتنامه دهخداعزوان . [ ع َزْ ] (اِخ ) (بنو...) گروهی از جن . (ناظم الاطباء). حیی از جن . (از اقرب الموارد).
اجواینلغتنامه دهخدااجواین . [ اَج ْ ] (هندی ، اِ) بهندی اسم نانخواه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به نانخواه شود.