لغتنامه دهخدا
هشم . [ هََ ] (ع مص ) شکستن نان خشک و هر چیز خشک و میان کاواک را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادراللغة زوزنی ). || شکستن استخوان و سر. || شکستن روی و بینی و یا هر چیز که خشک باشد، یا تیر. (منتهی الارب ) (از اقرب ا