هفتاد و دو شاخلغتنامه دهخداهفتاد و دو شاخ . [ هََ دُ دُ ] (اِ مرکب ) عبارت از هفتادودو ملت یا هفتادودو درجه که در وجود آدمی باشد. (غیاث ). کنایه از هفتادودو قوم و هفتادودو ترتیل قرآن و هفتادودو ملت است . (آنندراج ) (برهان ).
هفتادلغتنامه دهخداهفتاد. [ هََ ] (عدد، ص ، اِ) سبعین . هفت برابر ده . در حساب جُمَّل نماینده ٔ آن حرف «ع » است . (از یادداشتهای مؤلف ) : کنون سال عمرم به هفتاد شدامیدم به یکباره بر باد شد. (منسوب به فردوسی ).چو سال اندرآمد به هفتاد
هفتادلغتنامه دهخداهفتاد. [ هََ ] (عدد، ص ، اِ) سبعین . هفت برابر ده . در حساب جُمَّل نماینده ٔ آن حرف «ع » است . (از یادداشتهای مؤلف ) : کنون سال عمرم به هفتاد شدامیدم به یکباره بر باد شد. (منسوب به فردوسی ).چو سال اندرآمد به هفتاد
هفتادلغتنامه دهخداهفتاد. [ هََ ] (عدد، ص ، اِ) سبعین . هفت برابر ده . در حساب جُمَّل نماینده ٔ آن حرف «ع » است . (از یادداشتهای مؤلف ) : کنون سال عمرم به هفتاد شدامیدم به یکباره بر باد شد. (منسوب به فردوسی ).چو سال اندرآمد به هفتاد
هفتادلغتنامه دهخداهفتاد. [ هََ ] (عدد، ص ، اِ) سبعین . هفت برابر ده . در حساب جُمَّل نماینده ٔ آن حرف «ع » است . (از یادداشتهای مؤلف ) : کنون سال عمرم به هفتاد شدامیدم به یکباره بر باد شد. (منسوب به فردوسی ).چو سال اندرآمد به هفتاد