۱. کسی که در کنار دیگری و زانوبهزانوی او نشسته باشد: ◻︎ دشمنم را بد نمیخواهم که آن بدبخت را / این عقوبت بس که بیند دوست همزانوی دوست (سعدی۲: ۳۶۱).
۲. (اسم، صفت) همنشین.
۳. مجاور؛ همراه: ◻︎ دریغا روزگارِ خوش، که من در جنبِ میمونت / بُدَم با بخت همکاسه، بُدَم با کام همزانو (عراقی: ۱۰۶).