امقتدیکشنری عربی به فارسیتنفر داشتن از , بيم داشتن از , ترس داشتن از , ترساندن , ترسيدن , نفرت کردن , بيزار بودن از
عمقیتلغتنامه دهخداعمقیت . [ ع ُ قی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ،اِمص ) دورتکی . (ناظم الاطباء). ژرفنایی . دورفرودی .
حماقتلغتنامه دهخداحماقت . [ ح َ ق َ ] (ع اِمص ) بلاهت . حمق . حماقة. گولی . بی عقلی . (غیاث از منتخب و کشف ) : این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود. ادیب .رجوع به حماقة شود.
اماکیدلغتنامه دهخدااماکید. [ اَ ] (ع اِ) باقیمانده های خونبها. (منتهی الارب ). باقیمانده های دیه ها. گویا ج ِ اُمکود باشد. (از اقرب الموارد).
همسرفرهنگ فارسی عمید۱. زن یا شوهر: ◻︎ همسری یافتم که همسر او / نیست کس در دیار و کشور او (نظامی۴: ۶۶۷).۲. [قدیمی، مجاز] همقد.۳. [قدیمی، مجاز] برابر.۴. [قدیمی، مجاز] برابر در بلندی یا در قدرومرتبه.
چادر یزدیلغتنامه دهخداچادر یزدی . [ دَ / دُ رِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از چادر سپید مخصوص زنان یزد که در وقت بیرون آمدن از خانه بسر کشند. (آنندراج ). حجاب سفیدی مخصوص زنان یزد و کرمان که در وقت بیرون شدن از خانه بسر کشند. (ناظم الاطباء). || نوعی از قماش