همگانلغتنامه دهخداهمگان . [ هََ م َ / م ِ ] (ضمیر مبهم ) ج ِ همه . و به معنی همه و مجموع . (برهان ) : مر مرا حاجت آمده ست امروزبه سخن گفتن شما همگان . فرخی .همگان حال من شنیدستیدبلکه دانسته اید
همگانفرهنگ فارسی عمید= همه: ◻︎ از همگان بینیاز و بر همه مشفق / وز همه عالم نهان و بر همه پیدا (سعدی۲: ۳۰۳).
مدار انتقال هومانHohmann transfer orbit, Hohmannواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مدار انتقال بیضوی که در آن حداقل انرژی به مصرف میرسد نیز: مسیر هومان Hohmann trajectory مدار هومان Hohmann orbit انتقال هومان Hohmann transfer
انتقال هومان دوبیضویbi-elliptic Hohmann transferواژههای مصوب فرهنگستاننوعی انتقال هومان که در آن ازطریق دو بیضی هممحور و از مسیری خارج از مدار هدف انتقال انجام میشود
همگانیلغتنامه دهخداهمگانی . [ هََ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) کلی . عمومی و متعلق به همه . (یادداشتهای مؤلف ).
همگانیلغتنامه دهخداهمگانی . [ هََ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) کلی . عمومی و متعلق به همه . (یادداشتهای مؤلف ).