همگرلغتنامه دهخداهمگر. [ هََ گ َ ] (اِخ ) مجدالدین . از شعرای قرن هفتم هجری است . او را در ادبیات فارسی غالباً از روی حکمی که در مقایسه ٔ امامی هروی و سعدی کرده است می شناسند. سه شاعر معاصر بوده اند. نوشته اند که بعضی از معاصران عقیده ٔ او را درباره ٔ امامی هروی و سعدی و رجحان یکی بر دیگری پر
همگرلغتنامه دهخداهمگر. [ هََ گ َ ] (ص مرکب ) به هم کننده و پیونددهنده ٔ چیزها. (انجمن آرا). جولاهه و بافنده . (برهان ).
غواص دودهای حقیقیGavia immer immerواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ غواصیان و راستۀ غواصسانان که بالای بدنش شطرنجی و سیاه و سفید است
چکشhammerواژههای مصوب فرهنگستان1. بخشی از سازوکار پیانو که به سیمها ضربه میزند 2. نوعی کوبه که برای نواختن بر برخی سازهای کوبهای به کار میرود
عمر حمیریلغتنامه دهخداعمر حمیری . [ ع ُ م َ رِ ح ِم ْ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به عمر بامخرمة شود.
عمرلغتنامه دهخداعمر. [ ع ُ ] (ع اِ) زندگانی . (منتهی الارب ) (دهار). حیات . (اقرب الموارد). زیست . زندگی . مدت حیات و زندگانی : چرا عمر کرکس دوصد سال ویحک نماند فزونتر ز سالی پرستو. رودکی .عمری که مر تراست سرمایه ویداست و کاره
رهی شیرازیلغتنامه دهخدارهی شیرازی . [ رَ ی ِ شی ] (اِخ ) مجد همگر. (فرهنگ سخنوران ). رجوع به مجد همگر شود.
بغلتاقفرهنگ فارسی عمید= بغلطاق: ◻︎ به مشگینسنبلت بالای لاله / به سیمینسوسنت زیر بغلتاق (مجد همگر: لغتنامه: بغلتاق).
خوش مذاقلغتنامه دهخداخوش مذاق . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (ص مرکب ) خوش طعم . نیکو در مذاق . نکو در دهان . خوشمزه : طعم رطب اگرچه لذیذ است و خوش مذاق کی به بود بخاصیت از قند عسکری . مجد همگر.شعری به خوش م
تبدیل همگرaffine transformationواژههای مصوب فرهنگستانتابعی از یک فضای بُرداری به خودش که از ترکیب یک تبدیل خطی و یک انتقال به دست میآید متـ . نگاشت همگر affine mapping همگر affinity 2
ریختار همگرaffine morphismواژههای مصوب فرهنگستانریختاری از یک طرح به طرح دیگر که پیشنگارۀ هر زیرطرحِ همگر باز، یک طرح همگر باشد
صفحۀ همگرaffine planeواژههای مصوب فرهنگستانصفحهای در هندسۀ تصویری که در آن سه خصوصیت زیر برقرار باشد: هر دو نقطه فقط بر روی یک خط قرار داشته باشند و فقط یک خط وجود داشته باشد که از نقطهای معین خارجِ یک خط مشخص بگذرد و این خط را قطع نکند و سه نقطۀ ناهمخط نیز موجود باشد
گروه همگرaffine groupواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از همۀ تبدیلات همگر ناتکین یک فضای بُرداری متناهیبُعد