هنرمندیلغتنامه دهخداهنرمندی . [ هَُ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) دارای هنر بودن . چیره دستی . شگفتی در کار یا اشتغال به کارهای هنری چون نقاشی ، پیکرسازی ، شاعری ، خوانندگی ، نوازندگی و مانند آن و مهارت در آن هنرها : هنرمندی ز تو نادر نباشدچو ملک شاه باشد اوستادت . <
هنرمندیدیکشنری فارسی به انگلیسیartfulness, artifice, artistry, craft, facility, forte, skill, virtuosity