هیدرولوژیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که از انواع آبهای کرۀ زمین، خواص آنها و چگونگی جریان یافتن آنها در زیر و روی زمین بحث میکند.
هیدرولوژیواژهنامه آزادهیدرولوژی (Hydrologoy) یا ئیدرولوژی یا آبشناسی از دو کلمه Hydro به معنی آب و Logos به معنی شناسایی تشکیل شده است و به معنای وسیع کلمه، علم آب است. یعنی علمی که در مورد پیدایش، خصوصیات و نحوهٔ توزیع آب در طبیعت بحث میکند
حیدرلولغتنامه دهخداحیدرلو. [ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔشهرستان ارومیه . در ده هزارگزی باختر شوسه ٔ ارومیه بمهاباد، دارای 129 تن سکنه . محصولاتش غلات ، توتون و انگور است . اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است .
حیدرلوی بیگلرلغتنامه دهخداحیدرلوی بیگلر. [ ح َ دَ ب ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . در چهارهزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . دارای 475 تن سکنه است . محصولاتش غلات ، توتون ، چغندر، کشمش و حبوبات است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند
حیدرلوی لطفعلیلغتنامه دهخداحیدرلوی لطفعلی . [ ح َ دَ ل ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه در هشت هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . دارای 210 تن سکنه است . محصولاتش غلات ، چغندر، توتون ، حبوبات و کشمش . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. را
آبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ب، ماء، آب آشامیدنی، آب معدنی، آب نمک، محلول آب آشدوزو جریان آب، سیل، باران، چشمه، قنات، آبشار اَشکال آب، یخ، برف دریا، اقیانوس، دریاچه، رودخانه، نهر حمام، آبتنی، دوش، استحمام نم، رطوبت آبپاشی، آبیاری، کشاورزی، میراب، آبپاش، شیر آبیاری آبِ دیده، اشک، سرشک ◄ چشم شبنم، ژاله، چیز مر