هیستریلغتنامه دهخداهیستری . [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) مرض عصبی مشخص یا اختلالات دائمی روحی که گاهی با فلج قسمتی از اعضاء همراه است . مبتلایان به این مرض دچار اختلال حواس و گرفتار اوهام (غالباً افکار و اوهام مربوط به غریزه ٔ جنسی ) میباشند و غالباً در موقع حمله مریض قیافه ٔ اشخاص غش
هیستریفرهنگ فارسی عمیدنوعی بیماری روانی که در آن فرد مبتلا دچار اختلال حواس، پریشانی، وهم، و ضعف میشود و گاه بهصورت حملهای شبیه غش ظاهر میگردد.
آستریلغتنامه دهخداآستری . [ ت َ ] (ص نسبی ، اِ) جامه و پارچه ٔ کم ارز که بطانه از آن کنند.- مثل آستری ؛ جامه و قماشی بد و بی دوام .
اشتریلغتنامه دهخدااشتری . [ اَ ت َ ] (اِخ ) ابومحمد مهران بن محمد اشتری . معلوم نیست که آیا به اشتر ناحیه ای در نهاوند منسوب است یا برخی از اجداد وی اشتر نام داشته اند. (از معجم البلدان ). و سمعانی آرد: ابومحمد مهران بن احمدبن مهران اشتری بصری . نام و نسب وی رابدین سان ابوبکربن مردوته در تاریخ
اشتریلغتنامه دهخدااشتری . [ اَ ت َ ] (اِخ ) امین الدین احمدبن اشتری منسوب به قریه ٔ اشتر به حافظ ذهبی اجازه داده است . (از تاج العروس ).
اشتریلغتنامه دهخدااشتری . [ اَ ت َ ] (اِخ ) نفیس الدین عمربن علی صوفی از وزیر فلکی حدیث آورده و مرتضی بن ابی الجواد از وی به قاهره سماع کرده است . (از تاج العروس ).
رواننژندی هیستریکhysterical neurosisواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال رواننژندانه که با گسترۀ وسیعی از نشانههای جسمی و روانی منتج از حالت تجزیهای (dissociative) همراه است