هیناهینلغتنامه دهخداهیناهین . (اِ مرکب ) شتابزدگی . (صحاح الفرس ). عجله . تعجیل . (برهان ). شتاب در شتاب . (آنندراج ) (انجمن آرا) : بکند رخنه نظم حال مرادر چنین گیر و دار و هیناهین .انوری (از آنندراج ) (انجمن آرا).
هیناهینفرهنگ فارسی عمیدزمان شتاب و تعجیل و شتابزدگی: ◻︎ میکند رخنه نظم حال مرا / در چنان داروگیر و هیناهین (انوری: ۳۷۹).
پهناپهنلغتنامه دهخداپهناپهن . [ پ َ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فراش بند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، واقع در 10 هزارگزی شمال فراش بند. جلگه ، گرمسیر. دارای 232 تن سکنه . آب آن از چاه ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت . صنایع د
هناهینلغتنامه دهخداهناهین . [ هََ ] (اِ) گفتگو و هجوم مردمان و صدای اسبان وقتی که لشکری و جماعتی بسیار سوار شده میرفته باشند. (برهان ).
حنائیونلغتنامه دهخداحنائیون . [ ح ِن ْ نا ئی یو ] (ع اِ) ج ِ حنائی . (ناظم الاطباء). حنافروشان . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
عناوینلغتنامه دهخداعناوین . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عُنوان . رجوع به عنوان شود.- به عناوین مختلف ؛ بطرق مختلف . از راههای گوناگون . (فرهنگ فارسی معین ).- به عناوینی ؛ به طرقی . به وجوهی . (از فرهنگ فارسی معین ).